ریشه‌های ماجرای تلخ بانوی بندرعباسی

ریشه‌های ماجرای تلخ بانوی بندرعباسی
حسن روحانی

ماجرای دلخراش و غم‌انگیز تخریب منزل -بخوانید آلونک- یک بانوی بندرعباسی، موضوعی نیست که راحت بتوان از کنار آن عبور کرد! این بانوی سرپرست خانواده که از روی بیچارگی و درماندگی، چند بلوک را روی هم گذاشته بود تا یک چهاردیواری در اطراف و یک سقف روی سر خود و همراهانش داشته باشد، با هجوم عوامل شهرداری، روبرو شد تا تنها محل اقامتش تخریب شود و به‌خاطر هیجان و اضطراب شدید ناشی از این اقدام، دست به خودسوزی بزند.
در این‌که اقدام این شخص در ساخت چنین اقامت‌گاهی، غیرقانونی بود، جای هیچ شک و تردیدی ندارد؛ چون هم در زمین‌ دولتی و هم در بستر رودخانه، انجام گرفته بود و تا پیش از این نیز، چندین اخطار را دریافت کرده بود؛ ولی سخن بر سر این است که آیا راه برخورد با افراد بی‌بضاعتی که از سرِ ناچاری، در چنین مکان‌هایی ساکن می‌شوند، این است که با شدت تمام، سرپناه محقر آنان را تخریب کرد؟ آیا جایی در قانون، پیش‌بینی نشده است که همه‌ی مردم باید از حقّ دارابودنِ یک سرپناه حداقلی، برخوردار باشند و مسئولان، موظف به تهیه‌ی آن هستند؟ آیا نباید یک مسئولی در شهرداری بندرعباس پیدا می‌شد تا این مسأله را ریشه‌یابی کند و حتی اگر در حیطه‌ی اختیارات او نبود، با هماهنگی با یک نهاد مرتبط، زمینه‌ی انتقال آبرومندانه‌ی این بانو را فراهم می‌کرد؟ چگونه است که پس از وقوع این اتفاق تلخ و تأسف‌آور، شهردار بندرعباس، دستور داد که با هماهنگی وزارت مسکن و شهرسازی، زمینی به این خانواده اهدا شود؟ آیا نمی‌شد این اقدام را قبل از چنین رویدادی انجام داد؟ آیا این شائبه در اذهان عمومی، تقویت نمی‌شود که چنین اقدامی از سوی شهرداری بندرعباس صرفاً به این دلیل، انجام شده است که موضوع، رسانه‌ای شده و فشار افکار عمومی، زیاد شده است؟
در اواخر خرداد سال جاری، خبری مبنی بر ساخت‌وساز غیرمجاز از سوی نهاد ریاست‌جمهوری در منطقه‌ی جماران تهران، منتشر شد که در نهایت، منجر به ممانعت از حضور شهردار تهران در جلسات هیأت دولت و دستور شخص رئیس‌جمهور برای لغو محدودیت درباره‌ی ارتفاع ساخت‌وسازها در جماران شد![1] حال سوال این است که با وجود چنین دولت قانون‌مداری (!) آیا به جا است که انتظار رعایت قانون از سوی مردمی داشته باشیم که به‌خاطر فقر و تنگدستی، امکان رفع نیازهای اولیه‌ای مثل مسکن را هم ندارند؟
قطعاً باید موضوع را از نگاه کلان‌تر و با بررسی لایه‌های زیرین آن، مورد توجه قرار دهیم. در چند سال اخیر و با رشد افسارگسیخته‌ی قیمت مسکن و اجاره و نیز به دلیل سیاست دولت روحانی که منجر به توقف ساخت‌وساز مسکن ارزان‌قیمت شد و پروژه‌ی موفقی مثل مسکن مهر را مزخرف نامید، شاهد نابسامانی عمیقی در این حوزه هستیم که سبب شده بسیاری از اقشار جامعه، توانی برای تهیه‌ی یک منزل معمولی، نداشته باشند. این در حالی است که یکی از وعده‌های حسن روحانی در سال 92، تأمین مسکن ارزان برای جامعه و -به‌خصوص- نسل جوان بود![2] با این حال، دولت فعلی باید پاسخگو باشد که چرا تقریباً هیچ کار مفیدی در حوزه‌ی مسکن، انجام نداد تا شاهد انباشت تقاضاها و افزایش افرادی باشیم که مثل آسیه پناهی در کرمانشاه و این بانو در بندرعباس، در آرزوی یک چهاردیواری عادی و آبرومند باشند ولی امکانی برای تهیه‌ی آن نداشته باشند؟
غصه و غم این بانوی بندرعباسی و افراد مشابه، ما را به منشأ این مشکلات، راهنمایی می‌کند. فراموش نکرده‌ایم که وعده‌های شیرینی داده شد تا رأی مردم را  برای تکیه‌زدن به کرسی ریاست‌جمهوری، به دست آوردند. آیا اگر آن‌چنان رونق اقتصادی و درآمد سرشاری در اختیار مردم، قرار می‌گرفت که حتی نیازی به یارانه هم نداشته باشند، باز هم شاهد این وضعیت اسفبار در امور معیشتی و اقتصادی، مخصوصاً در زمینه‌ی مسکن بودیم؟

پی‌نوشت:
[1] ملک جماران، دغدغه‌ی اصلی ریاست جمهوری‌!
[2] از درآمد سرشار و رونق اقتصادی تا قحطی!

تولیدی: 
تولیدی

افزودن دیدگاه جدید