باز هم انتخابات نزدیک شده و جریانی خاص و معروف، برای انحراف افکار عمومی، مدافع حقوق زنان و حضور زنان در استادیوم ها شده اند. آن هم با ادعاهای نخ نمای همیشگی مثل برابری زن و مرد، ظلم به دخترانی که می خواهند از نزدیک در ورزشگاه ها رویدادهای ورزشی را مشاهده کنند و یا «تمایل دختران به ورزشگاه رفتن کمتر از پسران نیست». این در حالیست که هر عاقلی می داند که اولا تمایل دختران بسیار کمتر از پسران است بخصوص با جو فرهنگی و روانی افتضاح ورزشگاه ها که حتی مناسب پسران هم نیست، ثانیا علاوه بر اسلام، بسیاری مکاتب دیگر هم قائل به تفاوت های روانی و عاطفی فاحش میان زن و مرد هستند.[1] ثالثا به صرف تمایل عده زیادی به یک امر، دلیل نمی شود که آن امر آزاد شود، در غیر این صورت باید مواد مخدر یا زنا هم آزاد شد چون افراد زیادی به آن تمایل دارند. حتی در غرب هم فقط زمانی اجازه حضور زنان در ورزشگاه ها داده شده که زیرساخت های امنیتی کاملا متقن و مدرن فراهم شده باشد در حالی که در ایران فعلا فراهم نیست لذا حتی بسیاری از مدافعین حقوق زنان نیز در حال حاضر حضور زنان در ورزشگاهها را به دلیل نبود سیستم های نظارتی و امنیتی مناسب، خطرناک می دانند. حال با این وجود چرا اصلاح طبان در حال حاضر با طرح ضرورت حضور زنان در ورزشگاه ها، بخاطر منافع حزبی خود چوب حراج بر جان و آبروی زن ایرانی می زنند؟!! این در حالیست که همین ها در برخی موارد که یک زن ایرانی کشته شده است هیچ دفاعی از آن زن نمی کنند چرا که قاتل اصلاح طلب است!!
نزدیکی انتخابات و افتضاحات لیبرالها در عرصه اقتصاد کشور باعث شده تا تیم رسانه ای آنها باز هم به بهانه دفاع از حقوق زنان دست به کار شده و خواهان آزادی ورود زنان به ورزشگاه ها شود تا بتواند پایگاهی اجتماعی برای خود دست و پا کند. آنها بدون توجه به احکام اسلامی و نیز امنیت زنان و دختران ایرانی اقدام به چنین کاری می کنند. زیرساخت های امنیتی و نظارتی استادیوم های کشور و همچنین جو روانی و فرهنگی حاکم بر آنها به هیچ وجه مناسب حضور زنان نیست و حتی غربی ها هم بعد از تهیه امکانات امنیتی اجازه ورود می دهند.
چرا لیبرالها بر سر منافع حزبی، چوب حراج بر جان و آبروی زن مسلمان ایرانی می زنند؟ راستی نظر آنها در مورد قتل خانم میترا استاد چیست؟!
[1] در زمينهي تفاوتهاي مختلف جنسي و رواني و هوشي بين زن و مرد، كتب متعددي در روانشناسي و زيستشناسي و فيزيولوژي نگاشته شده كه موارد بسياري از اين اختلافات و نيز منابع علمي و مستند آن در فصلنامهي كتاب نقد، ش 17 ، ص 220 ـ 259 آمده است.