از آنجا که پسانداز «پانزده ميليارد دلار، ذخیره ارزی» همچنین «ایجاد یک میلیون شغل جدید» در کشور انجام اقدامات کار آمد برای حذف پوشاک خارجی در بازار مصرف کشور خصوصا در شرایط تحریم وجنگ اقتصادی لازم و ضروری است، در این جنگ اقتصادی واقعیت این است که خرید، آخرین مرحله از یک فرایند سلسلهوار است. پیش از بحث خرید، ما باید به مبحث ارزشها بپردازیم. یعنی اتفاقی که قبل از خرید میافتد این است که بپرسیم چه چیزهایی برای ما ارزش دارد؟ اين نيز خود برمیگردد به اقتصاد زیباشناسی و اقتصاد فرهنگ که بسیار مورد توجه طراحان مد قرار میگیرد.
ما طراحان خوبی در کشور داریم. دانشگاهها و موسسات آموزش عالی طراحان خوبی را تربیت میکنند که بصورت علمی و تخصصی در این حوزه فعالیت دارند. در این میان چند مساله وجود دارد. یک مساله مساله مد است. که خود تقسيماتي دارد. مد ایرانی، مد اسلامی ايرانی و مدهای جهانی. ما چگونه میتوانیم ذائقه مصرفکنندگان را به سمتی ببریم که از کالای داخلی استفاده کنند؟
رسانهها و به خصوص رسانههای تصویری نظير سيماي رسانه ملي مهمترین نقش را در این زمینه دارند. حتی فعالیتهای چندرسانهای شخصیتهای الگو و مرجع جامعه میتواند بسیار کمک کننده باشد. در مورد پوشاک میتوانیم حتی بنگاههای اقتصادی مرجع را بسيار تاثيرگذرا بدانيم.
ازجمله فروشگاههای برند و معروفی هستند که مردم گمان میکنند پوشاکی که در آنها عرضه میشود الزاما آخرین مد روز است. باید توجه داشت روند شکلگیری مد به این صورت است که ابتدا طبقه فرادست جامعه برای آنکه تمایزشان را نسبت به سایرین مشخص کنند، لباسهای متفاوتی را به تن میکنند چرا که لباس، هویت تعلق به گروه اجتماعی خاص را به دیگران القا میکند و عملا معانی فرهنگی خاص را در سطح جامعه منتقل میکند.در زندگي روزمره نیز اولین قضاوتی که دربارة افراد میکنیم، بر اساس پوشاک آنهاست.
در مرحله دوم طبقه میانی جامعه برای این که نشان دهند آنها نیز از طبقه فرادست هستند سعی میکنند لباسی نزدیک به لباس طبقه فرادست بپوشند و در آخر هم طبقه سطح پایین وارد این چرخه میشوند و سعی میکنند به سطح پوشاک طبقه میانی دست پیدا کند. وقتی این امر فراگیر شد، طبقه فرادست احساس می کند که دیگر امتیاز خود را از دست داده است و به سمت انتخاب پوشش جدیدی حرکت میکند. این فرایند شکلگیری مد در همه جای دنیا است. از این رو مهم است که ما به شیوه علمی به بحث مُد بپردازیم و مشاورین خوبی در کنار تولیدکنندگان ما باشند.
ما نبايد انتظار داشته باشيم که یک تولیدکننده کوچک پوشاک در عین حال، متخصص نیازسنجی بازار و اقتصاد زیباشناسی باشد و روانشناسی مصرف بداند. بنابراین لازم است مراجع سیاستگذار فرهنگی تیمهای تخصصی را برای آموزش این بنگاهها در نظر بگیرند و این مشاورهها را به تولیدکنندگان ارائه کنند. خانمها امروزه به سختی میتوانند یک مانتوی بلند دکمهدار که طرحی از سنت بومی کشور نیز داشته باشد پیدا کنند. در حالی که این خواسته و نیاز آنها کاملا هم راستا با سنت و فرهنگ ملی و دینی ما است. این امر نشان میدهد که تولیدکنندگان ما با نیاز و خواستِ مصرف کننده فاصله دارند؛ یعنی دقیقا نمی دانند که مشتری چه می خواهد.
فاصله عمیقی بین نیاز و سلیقه مشتریان و محصولاتی که تولید میشود وجود دارد. تولید کنندهها باید نیازهای افراد را شناسایی کنند و رسانهها نیز میتوانند سلیقه افراد را شکل دهند. ما در بحث صنایع فرهنگی این باور را داریم که رسانهها شکل دهنده سلایق افراد هستند. البته همه وظايف را نميتوان متوجه زنان خانواده کرد. زنان خانواده حداکثر شاید بتوانند ارزشهایشان را به فرزندان و اعضای خانواده منتقل کنند ولی در پرکردن این خلاء نمی توانند کاری کنند. چنان که ميبينيد بسياری از زنان ما امروزه مطالبه لباسهای متناسب با فرهنگمان را دارند ولی عملا در بازار پاسخ درستي نمیگيرند چرا که توليدکننده نمیخواهد صداي آنان را بشنود.
لذا باید از تکنولوژی داده کاوی در این حوزه برای شناسایی نیازها استفاده کنیم. حتی در شبکههای اجتماعی میتوانیم به داده کاوی از درخواستهای مردم بپردازیم. تا در نهایت ذائقه مردم برای تولیدکنندهها مشخص شود و به راحتی بتوانند تولیداتی متناسب با سلیقه مردم داشته باشند، زیرا از ارتقاء کيفيت گرفته تا قيمت مناسب کالا و از رفتار فروشنده گرفته تا استانداردهای فروشگاه عرضهکننده محصول، همگي بر اين موضوع اثرگذارند. در اين ميان، نقش گروههای مرجع بسيار برجسته است. اگر نمايندگان گروههای مرجع از ميان زنان پوشاک ايرانی را انتخاب کنند و در رسانههای تصويری اعم از رسمی و غيررسمی به تبليغ آن بپردازند، میتوان به شکلگيری پويشی اميدوار بود که به سرعت معادلات بازار را به نفع توليدکنندگان و شاغلين عرصه پوشاک کشور تغيير دهد.
برای مطالعه بیشتر به منبع ذیل مراجعه فرمائید:
افزودن دیدگاه جدید