ایالات متحده با ابزارهای قوی رسانهای خود توانسته است یک تصویر غیر واقعی از خود وهمچنین سطح بالای رفاه و زندگی در کشورش را به نمایش بگذارد این مسئله موجب شده تا مردم خیلی از کشورهای جهان، در رویای زندگی آمریکایی باشند. این مسئله محدود به مردم کشورهای آسیایی یا خاورمیانه نیست بلکه حتی مردم اروپا و قاره آمریکا و کشورهایی نظیر روسیه و خیلی از کشورهای دیگر در آرزوی زندگی در رویای ساخته شده توسط رسانههای آمریکایی باشند به نحوی که این برساخته رسانهایی تبدیل به باورعمومی مردمانی شده است که رویای خوشبختی خویش را در قرار گرفتن در مرز بندی آمریکاییها میبینند و از طرفی دیگر قرار گرفتن در چارچوبی به غیر از این چارچوب را حرکت در مسیر شوربختی و انحطاط تصور میکنند. متاسفانه حتی برخی از مردم ایران نیز تحت تاثیر این تبلیغات گسترده، به تعیین مرز بندی بین رفاه و تنگدستی بر اساس معیار ارتباط یا عدم ارتباط با ایالات متحده را مطرح میکنند و در این بین کشورهای عربی را شاهد میآورند که به جهت ارتباط با آمریکا از رفاه خوبی برخوردارهستند.
در این زمینه باید گفت آنچه که موجب انباشت ثروت در پایتختهای کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس شده است نه ارتباط با ایالات متحده بلکه ذخایر نفتی فراوان این کشورها و جمعیت کم این کشورهاست به عنوان مثال عربستان سعودی حدود 33 میلیون نفر جمعیت دارد که تنها 16 میلیون نفر آن عربستانی هستند و بیشتر از نصف جمعیت این کشور را نیرویهای خارجی تشکیل میدهد که غالبا تحت عنوان نیروی کار از سایر کشورها به آن وارد شدند. به مفهومی روشنتر این حجم از درآمد نفتی اگر مردم این کشورتقسیم شود عربستان از لحاظ درآمد سرانه در زمره کشورهای بالای این شاخص قرار میگیرد علی رغم این در آمد بالا جامعه عربستان با معضل بیکاری نیز مواجه است و مردم به صورت مساوی در آن از تقسیم خدمات برخوردار نیستند و بخشی از جامعه آن از محرومیت رنج میبرند.
نمونه دیگر این کشورها، کشور کوچک قطر است. قطر با داشتن یکی از بزرگترین ذخایر گازی جهان براساس آمارهای سال 2016 تنها 2میلیون و600 هزارنفر جمعیت دارد که تنها سیصد هزار نفر آن قطری هستند و دو میلیون و سیصد هزار نفر تبعه خارجی هستند که اکثر آنها به عنوان نیروی کار وارد این کشور شدند. از اینروقطر براساس شاخص درآمد سرانه در زمره یکی از کشورهای با بالاترین درآمد در جهان قرار میگیرد از اینرو قطریهای با جمعیتی حدود سیصد هزارنفریا سعودیها با جمعیتی حدود 16 میلیون نفر حتی اگر بخواهند بر اساس یارانه اختصاص یافته حاصل از فروش نفت و گاز به تامین معاش خویش بپردازند دارای مشکلی نخواهند بود. چرا که یارانهها براشخاص غیر بومی تعلق نمیگیرد و جمعیت بومی نیز در این کشورها بسیار کم است. اینها نمونه کشورهای ثروتمندی هستند که دارای ارتباط گستردهای با ایالات متحده هستند. البته جمعیت کم این کشورها مشکلاتی برای این کشورها نیز ایجاد کرده است که یکی از آنها بحث تامین امنیت است، به دلیل جمعیت کم کشورهای حاشیه خلیج فارس این کشورها قادر به تامین امنیت کشور خود نیستند. از اینرو نیازمند تامین امنیت خویش از طریق سایر کشورها هستند.
اما کشور مصر نیز در منطقه خاورمیانه به عنوان یک کشور عربی که دارای روابط گستردهای با ایالات متحده است هیچگاه از لحاظ درآمد سرانه در جایگاه خوبی قرار نداشته است یا دیگر کشورمنطقه که روابط خوبی با واشنگتن داشته است اما همواره در زمره فقیرترین کشورهای دنیا قرار داشته است، کشور پاکستان است. به دیگر سخن ارتباط با واشنگتن یا عدم ارتباط با آن نمیتواند معیار رفاه یا عدم رفاه در یک کشور قرار بگیرد. گرچه به عقیده من شاخص مالی به تنهایی نمیتواند معیار خوشبختی قرار بگیرد و شاخصههایی همچون حس استقلال و عدم تبعیض و عدالت اقتصادی دیگر فاکتورهای مهم در حس خوشبختی در زندگی اجتماعی محسوب میشود از همینرو برخی کشورهای عربی که سرانه درآمدی بالایی نیز دارند اما جامعهی ایشان، به نحوی سر خورده از وابستگی به آمریکا و حس عدم استقلال است. از اینرو ایستادگی جمهوری اسلامی در مقابل آمریکا اگرچه شاید به مزاج بسیاری از دولتمردان و سیاستمداران عربی خوش نیاید ولی شمار زیادی از مردمانشان آرزوی استقلال و ایستادگی در مقابل واشنگتن را دارند، میخواهند دولتمردانشان همانند جمهوری اسلامی مستقل از واشنگتن باشند گرچه شاید دلیل این حس استقلال طلبی و نیاز به آن برای بعضی از مردم ما روشن نباشد چرا که سالها در کشوری زندگی کردهاند که در چند دهه اخیر در بحث تامین امنیت و اتخاذ تصمیمات خود مستقل و دارای استقلال بوده است. غالبا زمانی اهمیت یک موضع مشخص میشود که نعمت برخورداری از آن سلب میشود.از اینرو اهمیت این موضوع برای برخی در کشورما مغفول مانده است.
در این شرایط برخی برای به دست آوردن رفاه و در جستجوی خوشبختی به دنبال اجرای دستور العملهای آمریکایی هستند در صورتیکه بر اساس یک قاعده عقلی «فاقد شی نمیتواند معطی شی باشد» این قاعده میگوید کسی که چیزی را ندارد نمیتواند آن چیز را به شخص دیگری عطا کند.» از اینرو از کشوری که مردمش از بی عدالتی اقتصادی رنج میبرند کشوری که عدهای از مردمانش به دلیل مواجهه با تنگدستی و فقر قادر به تامین نیازهای ضروری خودشان نیستند چگونه میتوان از آن کشورانتظار داشت تا ارمغان آورنده رفاه و عدالت برای سایر مردمان جهان باشد. در همین راستا مقام معظم رهبری با ارائه اطلاعات دقیقی نسبت به شرایط اقتصادی ایالات متحده به روشنگری در این زمینه پرداخته اند همانطور که ایشان فرمودند : «امروز آمریکا، از مقروضترین دولتهای دنیا است؛ ۲۲ هزار میلیارد دلار به کشورهای مختلف مقروض است. امروز در آمریکا اختلاف طبقاتی از همیشه بیشتر است. این مطلبی که عرض میکنم حرف من نیست، حرف یکی از شخصیّتهای سیاسیِ امروز آمریکا است که خودش جزو هیئت حاکمهی آمریکا است، یعنی در کنگره عضو است و علیالظّاهر سناتور است؛ این حرف، حرف او است -من اسمش را هم میدانم [ولی] نمیخواهم حالا اسم افراد را بیاورم- که میگوید در همین دولت ترامپ که سه سال است سرِ کار آمده، بیش از صد میلیارد دلار بر ثروت پنج نفر از ثروتمندترینها افزوده شده؛ سه نفر از این پنج نفر، به قدر نصف جمعیّت آمریکا ثروت دارند! اختلاف طبقاتی را ببینید. یعنی سه نفر آدم به قدر ۱۶۰ میلیون جمعیّت، ثروت دارند. این از یک طرف؛ آن وقت از آن طرف، حقوق هشتاد درصد کارگران کفاف زندگیشان را نمیدهد، یعنی فقیرند. آن کسی که درآمدش کمتر از مخارجش باشد فقیر است دیگر؛ هشتاد درصد کارگران آمریکا این جوری هستند. این اختلاف طبقاتی را ببینید؛ وحشتناک است! همین شخص میگوید -اینها آمارهای خودشان است؛ یعنی [گوینده] یک روزنامهنگار نیست، یک سیاستمدار برجسته و یک چهرهی مشخّصی است- از هر پنج نفر آمریکایی فقط یک نفر اگر به دکتر مراجعه کرد، میتواند دواهایش را بخرد؛ چهار نفرِ دیگر اگر به دکتر مراجعه کنند، پول خریدن دوایشان را ندارند. فاصلهی ثروت سفیدها و سیاهها در پنجاه سال اخیر در آمریکا سه برابر شده. این رئیسجمهور فعلی آمریکا ادّعا میکند که اوضاع اقتصادی را بهتر کرده؛ گفتهاند بله، اوضاع اقتصادی بهتر شده [ولی] برای میلیاردرها، نه برای مردم آمریکا؛ وضع اجتماعی آمریکا این است.»
این شرایط حال حاضر آمریکاست اما برخی هنوز بر این باور هستند که ایالات متحده حلال مشکلات آنها خواهد بود و فکر میکنند دولتمردانی موفق هستند که با آمریکاییها ارتباط خوبی داشته باشند، این واقعیت را باید پذیرفت که آمریکا هیچگاه حاضر به پذیرش قدرتی نیست که هم عرض او قرار بگیرد یا برایش محدودیت ایجاد کند، نمونهی حال حاضر آن بحث چین است آیا چین یک کشور انقلابی و با آرمانهای ضد آمریکایی است! چرا مسئولین آمریکایی همواره چین را به عنوان بزرگترین خطر برای ایالات متحده قلمداد میکنند در حالیکه چین به دنبال گسترش بیشتر ارتباطات خود با تمامی دول جهانی از جمله ایالات متحده است تا در این چهارچوب بتواند به توسعه اقتصادی بیشتری دست یابد. حتی در بحث روسیه و فروپاشی شوروی گرباچوف میگوید که قصد نداشت تا روسیه را به سمت فروپاشی ببرد بلکه هدف او دستیابی به توسعه اقتصادی بود اما با استفاده از الگوی آمریکایی سبب فروپاشی شوروی شد. چرا که بخشی از تیم او را کسانی مثل گایدار یا کوزیروف را که تحصیلکرده ایالات متحده بودند تشکیل داده بودند و برای توسعه اقتصاد در شوروی در کنار دانش آموختگان در مکاتب آمریکایی اقدام به پیاده سازی برنامه غربی در شوروی نمود لذا همین اتخاذ رهیافت غلط از جانب او سبب فروپاشی شوروی شد و از طرفی حتی پس از فروپاشی شوروی نیز یلتسین نه تنها از برنامه گورباچوف درس نگرفت بلکه برای حل مشکلات کشورش یکبار دیگر دست همکاری به سمت شرکای آمریکایی خود دراز کرد و اقدام به اجرای طرح های آمریکایی نمود اما شرایط نه تنها بهتر نشد بلکه روز به روز از دامنه نفوذ روسیه در کشورهای همسایه و مشترک المنافع هم کم میشد اما آمریکاییها حتی به فروپاشی شوروی قانع نشدند بلکه به دنبال تجزیه دوباره روسیه افتادند که بحث استقلال طلبی و جنگ چچن را هم در همین زمینه میتوان تفسیرکرد اما پس از ورود پوتین به عرصه قدرت و اتخاذ سیاستهای مستقلانهتر ایشان، در مقابل آمریکا اوضاع به نفع روسیه تغییر داد و شرایط در روسیه بهبود پیدا کرد در این نگاشته به دنبال بیان جزئیات وقایع مورد نظر نیستیم اما آنچه که مقصود است اینکه شوروی و پس از آن روسیه پس از فروپاشی شوروی در اتخاذ سیاست همراهی با آمریکا به منظور دستیابی به توسعه نه تنها موفقیتی کسب نکردند بلکه داشتههای زیادی را از دست دادند که هیچگاه موفق به جبران آن نشدند چرا که مشکل ایالات متحده بر سر دوستی یا دشمنی روسها یا چینیها با آنها نیست بلکه مشکل اینجاست که ایالات متحده استمرار یا ظهور قدرتی در کنار خودش را برنمیتابد که موضع گیریهای رئیس جمهور کنونی آمریکا ترامپ به روشنی بیانگرهمین مطلب است.
از اینرو اگر خواهان ایرانی قوی و قدرتمند در عرصههای مختلف هستیم باید بدانیم این راه ازمسیرخط کشی شده توسط ایالات متحده نمیگذرد چرا که آمریکا اجازهی شکل گیری ایران قدرتمند را نخواهد داد اگر قصد دستیابی به پیشرفت و توسعه را داریم باید با تکیه به قدرت داخلی و تعامل درست با جامعه جهانی آنرا تسهیل کنیم البته زمانی میتوانیم در محیط بین الملل تاثیر گذار باشیم که بتوانیم قدرتمند وقوی باشیم از اینرو در بحث انتخابات نیز باید نمایندهای را انتخاب نمود که نه وابسته به غرب و آمریکا بلکه با تکیه بر پتانسیل داخلی در صدد تقویت قدرت کشورمان باشد تا همانطور که رهبری فرمودند بتوانیم قدرتمند و قوی شویم.
افزودن دیدگاه جدید