بازتاب انقلاب اسلامي بر جهان اسلام

بازتاب انقلاب اسلامي بر جهان اسلام
بازتاب انقلاب اسلامي بر جهان اسلام

انقلاب اسلامي ايران به دليل جاذبيت در شعارها، اهداف، روشها، محتوا و نتايج حركتها و سابقه مشترك ديني و تاريخي و شرايط محيطي منطقه اي و بين المللي، پديده اي اثر گذار در جهان اسلام بوده است. اين مايه هاي اثربخش به طور طبيعي و يا ارادي و برنامه ريزي شده و از طريق كنترلهايي چون ارگانهاي انقلابي سازمانهاي رسمي دولتي و اداري، ارتباط علمي و فرهنگي، مبادلات تجاري و اقتصادي، در كشورهاي مسلمان بازتاب يافته و دولتها و جنبشها و سازمانهاي ديني را در آن جوامع به درجات مختلف متأثر كرده است.
امروزه نه تنها علاقمندان و شيفتگان انقلاب اسلامي؛ حتي دشمنان و مخالفان انقلاب ترديدي ندارند و معترف اند كه پيروزي انقلاب اسلامي در ايران و سقوط رژيم دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهي در سال 1357 ش (1979 م) نقطه عطف مهمي نه تنها در تاريخ تحولات سياسي اجتماعي جهان اسلام و حتي جهان بشريت بوده است.
اين انقلاب از يك طرف به نظام مستبد و وابسته شاهنشاهي پايان داد و به رغم پيش بينيها ـ ايجاد يك نظام ليبرال ـ دموكراسي مشابه آنچه در غرب يا كشورهاي جهان سوم مانند هندوستان وجود دارد، يا ديكتاتوري هاي مستبد كمونيستي ـ و در كمال شگفتي ناظران و انديشمندان جهاني، نظامي بر پايه ارزشهاي اسلامي و مذهبي بعد از گذشت هزار و چهارصد سال از ظهور اسلام و نداشتن نمونه اي در عصرهاي گذشته مستقر شد و توانست به مدت ربع قرن ـ با وجود همه مشكلات، توطئه ها و فشارهاي خارجي و داخلي دوام آورد، استحكام يابد و كارايي خود در دنياي مدرن متكي بر سكولاريزم و لائيزم را به اثبات برساند.
از سوي ديگر اين انقلاب به چند قرن خمودي و انحطاط تمدن اسلامي خاتمه داد و موجب بروز نوعي بيداري و احياگري اسلامي بر پايه بازگشت به ايدئولوژي و مكتب اسلام شد و بازار همه ايسمهاي وارداتي ـ اعم از ناسيوناليزم، ليبراليزم، سوسياليزم و... ـ را كساد كرد و به جاي آن نوعي شيفتگي و بازگشت به افكار و انديشه هاي اسلامي به ويژه در نسل جوان، به وجود آورد. پس از انقلاب اسلامي، دولتهاي اسلامي به درجات متفاوتي احساس كرده اند براي دوام خود نيازمند نوعي مشروعيت ديني و مردمي اند، لذا هر دولت به شكلي براي رفع اين نياز واكنش نشان داده است.[1] ملتهاي مسلمان نيز نوعا به اين نتيجه رسيده اند، كه نقشي در قدرت و مشروعيت دارند، لذا هر كدام به فراخور درك خويش تلاش كرده اند از حقوق و مزاياي اين توانمندي بهره مند شوند و مطالبات بيشتري مطرح نمايند. امروزه نهضتهاي آزادي بخش غيراسلامي در جهان اسلام رنگ باخته و نهضتهاي اسلامي اصول گرا به سرعت رشد كرده. قدرت يافته است و در واقع حرف اول را در تحولات سياسي اجتماعي معاصر منطقه مي زنند.
بي ترديد احياگري و بيداري جهان اسلام با پيروزي انقلاب اسلامي معنا و مفهوم جديدي پيدا كرد و از مرحله نظر به عمل و واقعيت رسيد. اگر چه از حدود يك قرن قبل انديشمنداني چون سيد جمال الدين اسدآبادي در جهان اسلام ظهور كردند كه نداي بازگشت به اسلام و رويارويي با فرهنگ غرب را سر مي دادند و در اين مسير نهضتها و گروههايي نيز شكل گرفت؛ پيروزي انقلاب اسلامي به همه مسلمانان ثابت كند بازگشت به اسلام تنها يك خيال نيست و مي تواند واقعيت هم داشته باشد. مي توان ادعا كرد اولين بازتاب پيروزي انقلاب اسلامي ناشي از شكل گيري نظام جمهوري اسلامي و تداوم اقتدار آن در رويارويي با بحرانها و توطئه هاي گوناگون، به خصوص در تقابل با دنياي قدرتمند غرب، بود كه روز به روز بر اميد و اعتماد مسلمانان جهان افزود و آنها را نسبت به بازگشت به عصر شكوهمند اسلامي اميدوارتر كرد. در واقع آنچه آرنولد توين بي در كتاب تمدن در بوته آزمايش در سال 1949 پيش بيني كرده بود، با پيروزي انقلاب اسلامي عينيت يافت.
پان اسلاميسم خوابيده است، با اين حال ما بايد اين امكان را در نظر داشته باشيم كه اگر پرولتارياي جهان (مستضعفين) بر ضد سلطه غرب به شورش برخيزد و خواستار يك رهبري ضد غربي شود، اين خفته بيدار خواهد شد. بانگ اين شورش ممكن است در برانگيختن روح نظامي اسلام و حتي اگر اين روح به قدر خفتگان هفتگانه در خواب بوده باشد اثر روحي محاسبه ناپذيري داشته باشد. زيرا ممكن است پژواك هاي يك عصر قهرماني را منعكس سازد. اگر وضع كنوني بشر به يك جنگ نژادي منجر شود اسلام ممكن است بار ديگر براي ايفاي نقش تاريخي خود قيام كند[2]
البته ميزان تأثير و بازتاب انقلاب اسلامي بر همه جوامع اسلامي يكسان و يك نواخت نبوده؛ بلكه با توجه به قرابتهاي فكري، فرهنگي و جغرافيايي درجه تأثير آن متفاوت بوده است و چون اين انقلاب بر پايه تعاليم دين اسلام و مكتب اهل بيت به پيروزي رسيد، زمينه تأثير گذاري آن با توجه به همين امر متفاوت بود.
الف ـ بازتاب انقلاب اسلامي بر شيعيان
انقلاب اسلامي بر مسلماناني كه پيرو مكتب اهل بيت بودند ـ شيعيان جهان ـ تأثير فوق العاده و شگفتي گذاشت. مي توان ادعا كرد جايگاه شيعيان جهان را از حاشيه به مركز ثقل تحولات جهان اسلام منتقل كرد. شيعياني كه در طول چند قرن همواره در اقليت و آماج حملات شديد تبليغاتي، به ويژه توسط حكام و خلفاي بلاد اسلامي، بودند و با تكيه بر اصل تقيه حتي از بروز انديشه هاي خود هراس داشتند، با اين پيروزي جاني دوباره گرفتند و در صف اوّل مبارزه با امپرياليسم و استكبار ايستادند.
شرق شناسان و اسلام شناسان غربي كه تا اين زمان توجه چنداني به مكتب تشيع نداشتند و اسلام را از دريچه اكثريت مي ديدند و مطالعات و تحقيقات خود را بيشتر بر پايه شناخت اسلام از ديدگاه اهل سنت و جماعت قرار داده بودند، ناگهان متوجه اين غفلت بزرگ شدند و احساس كردند در شناخت مكتب تشيع دچار ابهام شديدي اند. در همين راستا بود كه مسير تحقيقات خود را تغيير دادند و با تشكيل كنفرانسها و سمينارهاي مختلف و متعدد و انتشار مقالات و كتب گوناگون تلاش وسيعي را براي شناخت بهتر اين مكتب آغاز كردند.
به جرأت مي توان ادعا كرد كه شناخت اسلام از ديد غيرمسلمانان كه قبلاً معطوف به شناخت تعاليم اسلامي با تعبير اهل سنت و جماعت بود، تحول اساسي پيدا كرد و گرايش به درك اسلام از ديد مكتب تشيع بيشتر شد. اگر چه آمار دقيقي در دسترس نيست؛ اطلاعات موجود گوياي اين واقعيت است كه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي تعداد كساني كه از دريچه مكتب اهل بيت به دين اسلام گرويده اند، به طور چشمگيري افزايش يافته است؛ در حالي كه قبل از پيروزي انقلاب اسلامي صرفا كساني اسلام را از اين مسير انتخاب مي كردند كه در اثر آشنايي و برخورد تصادفي با ايرانيها يا شيعيان تحت تأثير قرار مي گرفتند.
اين امر حتي در مورد تغيير مكتب از مكاتب چهارگانه اهل سنت به مكتب جعفري هم صدق مي كند بدين معنا كه شمار قابل توجهي از اهل سنت در اثر پيروزي انقلاب اسلامي علاقه جدي به شناخت واقعيتهاي مكتب تشيع پيدا كردند و به دنبال يافتن رموز و ساز و كاري بودند كه در اثر آنها انقلاب اسلامي به پيروزي رسيد و توانست نظامي را تأسيس كند كه در آن ارزشهاي اسلامي حاكم باشد. طبق اطلاعات به دست آمده، تنها در نيجريه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، بيش از ده ميليون نفر به پيروان مكتب تشيع افزوده شده است. در بسياري از جوامع اسلامي همچون مالزي، اندونزي در خاور دور هم كه قبل از پيروزي انقلاب نامي و اثري از مكتب تشيع ديده نمي شد، به تدريج اقليت شيعه شكل گرفت و جايگاه مطلوبي ميان مكتبهاي مختلف اسلامي پيدا كرد.
از همه مهم تر تأثير و بازتاب عظيمي بود كه انقلاب اسلامي ميان شيعيان لبنان به وجود آورد و آنها را كه با وجود داشتن اكثريت نسبي، در شرايط سياسي و اجتماعي اسفناكي به سر مي بردند، ناگهان بيدار كرد و از آنها كه جامعه لبنان به عنوان محرومين شناخته مي شدند،[3] بمبهاي متحركي ساخت كه توانستند در برابر اشغالگران، در مدت كوتاهي، پنج قدرت بزرگ غربي[4] را بدون دادن كوچك ترين امتيازي وادار به فرار از اين كشور بنمايند و امروز در حقيقت حزب اللّه لبنان به عنوان نماد خارجي بازتاب انقلاب اسلامي چون ستاره اي مي درخشد. لبنان نه تنها كانال حضور انقلاب اسلامي در كل جهان عرب است، بلكه مهم ترين كانال براي تاثير بر مسئله قدس، فلسطين و منازعه اعراب و اسرائيل است. اين سر پل همچنان فعال و پوياست و با خروج اسرائيل از جنوب لبنان پس از 22 سال، محرز شد كه حزب اللّه و مقاومت اسلامي كه بازوي انقلاب اسلامي به حساب مي آيند، سهم اساسي در اين امر داشتند.
چنانچه در تقارن يا توالي انقلاب اسلامي ايران، حركت سياسي ـ اسلامي متشابهي در هر يك از كشورهاي اسلامي اتفاق افتاده باشد، مي توان اين فرضيه را با قوت بيشتري بيان كرد كه اين امر معلول انقلاب اسلامي بوده است. براي نمونه هم زمان با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، مردم عراق ـ به خصوص شيعيان ـ به صورت توده اي يا تشكيلاتي هيجانات و واكنشهاي وسيعي، مشابه مردم ايران، نشان دادند كه مي توانست ناشي از تأثير انقلاب اسلامي باشد.[5]
عراق به عنوان يك كشور مهم عربي با اكثريت شيعي و قدرت نفتي، كانال مناسب ديگري براي حضور و صدور انقلاب اسلامي در جهان عرب بود.[1] . رايت، رابين، شيعيان مبارزان راه خدا، ترجمه علي انديشه، تهران، قومس، ص 174 ـ 175.
[2] . توين، آرنولد، بي تمدن در بوته آزمايش، ترجمه يعقوب آژند، تهران، مولي، 1362، ص 117.
[3] . امام موسي صدر اولين تشكّل ايجاد شده از شيعيان لبنان را حركت المحرومين ناميد.
[4] . در سال 1356 و به‏دنبال حمله گسترده اسرائيل به خاك لبنان و اشغال بخشهايي از بيروت، چهار قدرت غرب (آمريكا، انگليس، فرانسه و ايتاليا) در لبنان نيرو پياده و پايگاههايي در غرب براي خود ايجاد كردند؛ اما در سال 1361 و به دنبال عمليات استشهادي نيروهاي مقاومت اسلامي ناچار به ترك خاك لبنان شدند.
[5] . ملت‏هاي عربي و انقلاب اسلامي، وزارت ارشاد اسلامي، دفتر برنامه ريزي و هماهنگي تبليغات خارجي، نشر بي تا، ص 12.
@#@ اگر تحولات انقلاب اسلامي ايران، عراق را متأثر سازد، رنگ عجمي و دافعه آن، در بين اعراب كم مي شود و انقلاب اسلامي از طريق اين كشور توانايي آن را مي يابد كه به سراسر ممالك عربي گسترش يابد. چنين ظرفيتي مي تواند يكي از دلايلي باشد كه توسط كانالهاي مختلف، موجب ترغيب صدام حسين براي حمله به ايران شد.
در واقع مسلمانان و شيعيان عراق از ديرباز، با حكومت آن كشور به خصوص بعثيها درگير بودند؛ اما پيروزي انقلاب اسلامي اين زمينه را تشديد و آن را نهادينه تر كرد. صدام حسين نيز اين نكته را دريافت و آن را بزرگ ترين فرصت و تهديد براي نظام خود تلقي و با تمام قوا به ايران حمله كرد و مشروعيت عمل غيرقانوني و تجاوزكارانه خود را اين گونه توجيه كرد. به نظر مي رسد با توجه به سقوط دولت خشن و مستبد بعثي در اثر اشغال عراق توسط نيروهاي آمريكايي و آزاديهاي نسبي كه در مقايسه با دوران قبل به وجود آمده است، زمينه بازتاب انقلاب اسلامي در عراق به طور جدي فراهم شده است و اين مشكل بزرگي است كه آمريكاييها در تشكيل دولت جايگزين با آن روبه رو شده اند.
در بحرين نيز با توجه به اكثريت شيعه، انقلاب اسلامي تأثير عميقي بر مردم گذاشت به گونه اي كه امير بحرين موقعيت خود را به شدت متزلزل ديد و بر فشار دولت عليه شيعيان افزود و محيطي خفقان آورتر از گذشته به وجود آورد. اخيرا پادشاه جديد بحرين با درك قابل دوام نبودن شرايط خفقان آور و انفجارآميز گذشته، آزاديهاي نسبي بر قرار كرده و نقش بيشتري در ساختار سياسي دولت به شيعيان داده است.
در افغانستان، پاكستان و عربستان سعودي اگر چه شيعيان در اقليت اند؛ بعد از پيروزي انقلاب اسلامي سهم بيشتر و در عين حال سازنده تري نسبت به گذشته در تحولات سياسي و اجتماعي جامعه خود پيدا كرده اند.
در مجموع مي توان نتيجه گرفت كه بازتاب انقلاب اسلامي بر شيعيان در ابعاد زير بوده است.
- انتقال از حاشيه به مركز ثقل جهان اسلام.
- گرايش محققان، كارشناسان و اسلام شناسان به شناخت بيشتر تشيع.
- گرايش غيرمسلمانان و حتي مسلمانان اهل سنت به مكتب تشيع.
- ايجاد روحيه انقلابي و الگوبرداري از انقلاب اسلامي در رويارويي با استكبار جهاني.
- پيدايش امواجي از اسلام سياسي ميان شيعيان كه خواهان بخشي از قدرت و حكومت يا تمامي آن هستند.
ب ـ بازتاب انقلاب اسلامي بر اهل سنّت
اثري که انقلاب اسلامي ايران در اين جوامع گذاشت «تقويت روشهاي اصلاحي» بود؛ بدين معنا كه مردم در اين جوامع سعي كردند با استفاده از ساختارهاي سياسي موجود، گرايشهاي اسلامي خود را نفوذ دهند و قدرت را بدون تغيير سياسي در اختيار گيرند. روشي كه اسلام گرايان در الجزاير و هم در تركيه اعمال كردند، حركتهاي رفورميستي و اصلاحي بود كه گام به گام با حضور فعالانه در انتخابات شهرداريها و به دنبال آن در انتخابات پارلمان زمينه كسب قدرت را فراهم كردند. اگر چه در عمل اين روش در الجزاير با حضور خشن و بي رحمانه ارتش سركوب شد و در تركيه با استفاده از قوانين حاكم حداقل سه مرتبه جلوي كسب قدرت كامل اسلام گرايان گرفته شد و آينده دولت فعلي تركيه كه در واقع با نوعي ظرافت و تفاهم با نظام، سعي مي كند موقعيت خود را در برابر ارتش لائيك تركيه حفظ كند، روشن نيست؛ با اين وجود ترديدي نيست كه اين گرايشهاي اسلامي مرهون بازتاب انقلاب اسلامي ايران است. تركيه كه خود وارث خلافت عثماني بوده است، مي تواند سر پل نفوذ اسلام سياسي به قفقاز و بالكان باشد. اين مورد به دليل همجواري جغرافيايي و نيز به اشتراكات قومي و زباني و مذهبي است.
چند هفته قبل از حمله صدام حسين به ايران، كودتاي نظامي در تركيه صورت گرفت كه تقارن و توالي چنين امري همزمان با انقلاب اسلامي، مي تواند اين فرضيه را تقويت كند كه روي كار آمدن نظاميان در تركيه بخشي از استراتژي مهار انقلاب اسلامي و كور كردن يكي از سر پلها بود. به اين ترتيب مي توان مسائل كلان سياسي تركيه در سالهاي بعد را از اين منظر نظاره كرد؛ از جمله ورود و خروج حزب اسلام گراي رفاه، حزب فضيلت و در نهايت حزب توسعه و عدالت به صحنه سياسي آن كشور، كه مي تواند نوعي چالش جدي براي نظام لائيك تركيه و آن هم ناشي از انقلاب اسلامي تلقي شود.
در شبه قاره هند نيز انقلاب اسلامي ايران بي تأثير نبود. افغانستان سر پل مهمي براي بازتاب انقلاب اسلامي در آسياي مركزي بود. در دهه نخست انقلاب، اين كشور تحت اشغال بود و سربازاني از ممالك آسيايي شوروي، در افغانستان مي جنگيدند كه به نوعي با مجاهدان تماس داشتند.[1] در دهه دوم كه شوروي فروپاشيد و آن كشورها مستقل شدند و ضعفها و آسيبهاي خاص اين دوران را داشتند، تأثيرپذيري آنان از تحولات افغانستان و افكار مذهبي احزاب و مجاهدان افزايش يافته بود، ظهور طالبان تقريبا اين سر پل را قطع كرد.
به فاصله 9 ماه پس از وقوع كودتاي ماركسيستي در كابل، انقلاب اسلامي در ايران به پيروزي رسيد و به سرعت، تأثيراتي در ابعاد مبارزاتي و سياسي افغانستان برجاي گذارد. در كنار اثرات عميق معنوي، بر روند جهاد مردم افغانستان، تاكتيكهاي مبارزاتي مردمي كه در جريان مبارزات گسترده مردم مسلمان ايران عليه رژيم شاه به كار گرفته شده بود، بر شيوه مبارزاتي افغانها نيز تأثير بسزايي داشت.
پاكستان، نيز در توالي و تقارن انقلاب اسلامي، هيجانات مردمي و تحولات اجتماعي در تأسي از انقلاب را شاهد بود؛ اما در اين كشور نيز ـ تقريبا به طور هم زمان با انقلاب اسلامي ـ نظاميان به رهبري ضياالحق به وسيله كودتا بر اوضاع مسلط شدند و او خود سردمدار احياي اسلاميت شد. اين امر مي تواند هم ناشي از الزامات تاريخي و انگيزه هاي شخصي باشد و هم تاكتيكي براي كنترل اسلام گرايي و انقلاب گرايي ـ برخاسته از تحولات ايران ـ تلقي شود. نگراني از نفوذ و تأثير وسيع و عميق انقلاب اسلامي، سبب بروز عكس العملهايي گرديد. تأسيس و توسعه سپاه صحابه و ترور مسئولان ايراني از جمله اين عكس العملها بود.
انقلاب اسلامي ايران براي مسلمانان جنوب شرقي آسيا، پس از گذشت سالهاي اوليه ـ پيش از آنكه به عنوان الگويي اجتماعي و قابل تكرار مطرح باشد ـ به مثابه منبعي الهام بخش تلقي و موجب تجديد توان حركت انقلاب اسلامي در اين جوامع شد.
پيروزي انقلاب اسلامي و انعكاس رسانه اي آن در جنوب شرقي آسيا، موجب تقويت احساس هويت مذهبي ميان مسلمانان و تسريع روند تجديد حيات اسلام، آن هم در اين جوامع، كه وجه بارز آن افزايش تقاضا براي مشاركت در مسايل جهاني امت اسلامي بود در شئون مختلف جامعه گرديد؛ ولي دولتهاي اين مناطق، سعي كرده اند برخوردي محتاطانه با انقلاب اسلامي داشته باشند. و بنا به ملاحظات داخلي و خارجي (نا آرامي ـ همسويي با غرب) تلاش كرده اند ضمن حفظ روابط رسمي سياسي، از طرق مختلف مانع گسترش و تعميق مفاهيم انقلاب اسلامي در جامعه خويش شوند. هر چند در مقاطعي نيز ناگزير از اصلاح و تعديل مشي خود به نفع مسلمانان شده اند.[2]
دولت مالزي به رغم اهميتي كه كنار قوميت براي اسلام، در حيات سياسي كشور قايل مي باشد، نگراني خود را از بروز حركتهاي اسلامي پنهان نكرده است و معمولاً رفت و آمد رهبران اسلامي به ايران را زير نظر دارد. چندي پيش نيز فرقه اسلامي الارقم را به عنوان جرياني انحرافي معرفي كرد و از ادامه فعاليتهايش جلوگيري به عمل آورد؛ گرچه ماهاتير محمد نخست وزير سابق اين كشور در اتخاذ مواضع ضد غربي خود مي تواند از انقلاب اسلامي الهام گرفته باشد. مرام دولتي اندونزي به رغم اكثريت جمعيت مسلمان، ايدئولوژي سكولار است و نوعي بدبيني نسبت به مسلمانان بين مقامات دولتي، وجود دارد. از اين خاطر دولت از مدتها قبل به دنبال سياست زدايي از اسلام بوده است و از تهديد گرايشات اسلامي نام مي برد كه گاهي از آن به نام اسلام ترسي تعبير مي شود. در عين حال در دو دهه اخير، شاهد بر افتادن حكومت سوهارتو و روي كار آمدن اسلام گراها ـ در كنار سكولارها ـ در اندونزي بوديم.
پيروزي انقلاب ايران، بر تايلند نيز بي تأثير نبود و راهپيمايي عظيم تايلنديها در سال 1369 ش (1990 م) براي برپايي مسجد تاريخي كروزه، نمونه اي از تلاش مسلمانان براي ابراز هويت اسلامي خويش است. دولت تايلند نيز، با توجه به سياستهاي داخلي، روابط متعادل و متعارفي را با ايران دنبال كرده است.
در باب بازتاب انقلاب اسلامي بر مسلمانان آفريقا كه در توالي انقلاب اسلامي، با گذشت يك دهه، شاهد پيشرفت جبهه نجات الجزاير مي باشيم. اين توالي و برخي تشابهات كه در شكل، محتوا، اهداف و شعارهاي اسلام گرايان الجزاير با انقلاب اسلامي وجود دارد، پژوهشگران را در طرح اين فرضيه كه «انقلاب اسلامي در برخي كشورها چون عراق و لبنان اثر فوري گذاشت و در برخي از كشورها در دهه اوّل بذرهايي پاشيد كه در آغاز دهه دوم و سوم نمود پيدا كرد»، جدي تر مي نمايد. در مصر، در دوران پيروزي انقلاب اسلامي موقعيت اخوان المسلمين ميان مردم و جوانان تضعيف شد و شاخه هايي از آن نيز تجزيه و به گروههاي جهادي و مسلحانه منشعب شدند؛ البته اين امر سبب شد اخوان نزد دولت مصر تقرب بيشتري يابد. با گسترش مبارزات انقلابي تحت لواي اسلام، به عنوان هدف و ابزار مبارزه، برخي از جنبشها و سازمانهاي سياسي و مبارزاتي مجهز به ايدئولوژي هاي كمونيسم، ناسيوناليسم و ليبراليسم رنگ باختند و توان اثر گذاري خود را از دست دادند و در عمل متلاشي يا متحول شدند.[1] . شيرازي، ابوالحسن، مليت‏هاي آسياي ميانه، تهران، دفتر مطالعات سياسي و بين المللي، 1370، ص 229.
[2] . هفته‏نامه بعثت، ش 23، ص 5.
@#@ برخي از جنبشها نيز به انگيزه هاي متفاوت و به درجات مختلفي ـ صرف نظر از تأثيرپذيري ـ راه دوري و واگرايي از تز انقلاب اسلامي را پيش گرفتند، براي مثال مي توان از گروه طالبان در افغانستان نام برد. در دهه دوم انقلاب اسلامي، عمر البشير در سودان به قدرت رسيد و اقدامات و گرايشات اسلامي مشابه ايران از خود نشان داد. اخبار و اطلاعات، حكايت از ظرفيت و پذيرش بالاي جامعه سودان نسبت به انقلاب اسلامي دارد.
همين امر دستاويزي براي كشورهايي مثل مصر و آمريكا شده است تا بتوانند همچنان از تداوم تهديد صدور انقلاب و به خطر افتادن منافع آنان سخن بگويند و تبليغات و فشارهاي خود بر ايران را توجيه نمايند. در حال حاضر، حزب اسلام گراي سودان دچار انشقاق شده و دكتر حسن الترابي ـ كه رياست پارلمان را به عهده داشت[1]، منزوي شده است. كشور نيز درگير فشار واقعيات و الزامات داخلي شده و ميدان مانوري براي آرمان گرايي، اصول گرايي و انقلاب خواهي فراهم شده است.
نكته اي كه ضرورت دارد به عنوان استثنا در جوامع اهل سنت به آن پرداخته شود، مسئله بازتاب انقلاب اسلامي بر مسلمانان فلسطين اشغالي است. از آنجا كه حكام صهيونيستي غير مسلمان اند و عنوان و اولي الامر، حتي طبق تعبير اهل سنت، بر آنها اطلاق نمي گردد؛ بنابراين بازتاب انقلاب اسلامي بر مسلمانان آن سرزمين متفاوت بوده است؛ بدين معنا كه مسلمانان سرزمين فلسطين نه تنها شيوه هاي اصلاحي و رفورميستي را اتخاذ نكرده اند؛ بلكه بر عكس از شيوه هاي اصلاحي و سازش كارانه دوري جسته اند و راه و روش انقلابي را در پيش گرفته اند.
اگر چه حماسه مردم فلسطين پديده اي تصادفي نبود و سالهاست كه آنان با دست خالي برابر حملات وحشيانه صهيونيستها مقاومت مي كنند؛ اما واقعيت اين است كه پس از انقلاب اسلامي، حركت نويني در مبارزات مردم فلسطين آغاز شد و جوانان بي شماري به اسلام روي آوردند و تعداد مساجد در كرانه باختري و نوار غزه افزايش يافت.[2] حزب اللّه فلسطين نيز كه از فرزندان انقلاب اسلامي اند، در زندان غزه به عنوان گروهي مبارز اعلام موجوديت كردند و ديري نگذشت كه تحت عنوان انتفاضه اسلامي مبارزه با اسرائيل را متحول ساختند. در حقيقت انتفاضه، با آموختن درسهاي تاريخي از انقلاب اسلامي ايران بهترين راه حل را «در نجات ملت فلسطين با تكيه بر آرمان اسلامي» مي دانند.
جهاد اسلامي، در فلسطين به عنوان فرزند انقلاب اسلامي ايران، به رهبري شيخ عبدالكريم عوده و با همكاري شهيد دكتر فتحي شقاقي كه تا سال 1988 در سياه چالهاي اسرائيل زنداني بود ـ رهبر شاخه نظامي جهاد تأسيس شد. فتحي شقاقي در سال 1989 با تأليف كتابي با عنوان «خميني راه حل اسلامي و بديل» نظرات سياسي و ايدئولوژي خود و جهاد اسلامي را بيان نمود.[3]
در زمان پيروزي انقلاب اسلامي ساف (سازمان آزادي بخش فلسطين) دچار انشعابات متعدد شد، به طوري كه موتور محركه قيام عليه موجوديت اسرائيل از كار افتاد و مقاومت اسلامي در ضعيف ترين حالت خود بود. پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، صحنه عمل نيروها و گروه هاي مبارز و قيام در برابر تهاجم صهيونيزم سياسي را به نفع نيروهاي اسلامي تغيير داد و يأس مفرطي كه بر جهان عرب در زمينه مبارزه با اسرائيل مستولي شده بود، با ظهور انقلاب تبديل به اميد و پايداري شد.[4]
گروه ديگري كه در جريان قيام در سرزمين هاي اشغالي اعلام موجوديت كردند و در حال حاضر طرفداران زيادي نيز دارند، جنبش مقاومت اسلامي فلسطين (حركه المقاومة الاسلاميه في فلسطين) ملقب به حماس است. جالب اينكه آنان به همان روش مبارزه با استفاده از عمليات استشهادي ـ كه شيعيان جنوب لبنان عرصه را بر دولت صهيونيستي تنگ كردند و موفق به اخراج صهيونيست ها شدند، عمل مي كنند و به چيزي كمتر از آزادي سرزمينهاي خود رضا نمي دهند و دست از مبارزه انقلابي به همان شيوه برنمي دارند.
بازتاب انقلاب اسلامي ميان جوامع اهل سنت را مي توان چنين بر شمرد:
1 ـ بيداري و احياگري اسلامي: اگرچه بيداري و احياگري اسلامي ميان علما و انديشمندان اسلامي اهل سنت به قبل از پيروزي انقلاب اسلامي برمي گردد، گسترش آن مرهون پيروزي انقلاب اسلامي است. امروز موضوع جدايي دين از سياست براي همه مسلمانان امري غير قابل قبول شناخته شده و بازگشت به اسلام به عنوان يك اصل پذيرفته شده. نه تنها در زندگي فردي و اجتماعي بلكه در زندگي سياسي همه مسلمان ـ تقويت و تثبيت شده است.
2 ـ تقويت روحيه ضد استكباري و ضد سلطه بيگانه: با مقاومت و رويارويي موفقيت آميزي كه انقلاب اسلامي در برابر قدرتهاي بزرگ به ويژه آمريكا نشان داد، در همه جوامع اسلامي كه طعم حقارت و سلطه استعمار و استكبار را چشيده بودند، اثرات خود را برجاي گذاشت و امروزه روحيه ضداستكباري به ويژه ضدآمريكايي در جهان اسلام گستردگي كافي پيدا كرده است. اين امر نيز مرهون بازتاب انقلاب اسلامي است
3- انقلاب اسلامي موجب شد احساس حقارت و خودكم بيني از بين برود و مسلمانان به طور اعم به گذشته و به هويت اسلامي خود افتخار كنند و در پي بازگشت به ارزشهاي اسلامي باشند. به همين دليل بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، مسلمانان، به ويژه جوانان، به حضور در مساجد و مجامع مذهبي رغبت فزاينده اي پيدا كرده اند، حتي پوشش و ظاهر خود را نيز به شكل و شمايل اسلامي درآورده اند. استفاده از حجاب اسلامي ميان زنها يك افتخار و سمبل مقاومت دانسته مي شود. اين امر تا آنجا پيش رفته است كه زنان متعهد، حتي به قيمت محروميت از تحصيل و از دست دادن شغل خود، از پوشش اسلامي دست برنمي دارند.
4 ـ ظهور مساجد به عنوان كانون فعاليتهاي سياسي : مساجد به عنوان كانون اصلي مبارزات و فعاليتهاي سياسي عموميت يافته است و هر زمان كه مسلمانان با مشكل سياسي روبه رو مي شوند، به مساجد روي مي آوردند و فعاليتهاي خود را در اين مكان مقدس برنامه ريزي مي كنند و شكل مي دهند. به همين دليل نه تنها مساجد موجود در جهان اسلام بعد از پيروزي انقلاب اسلامي رونق فوق العاده اي يافته است؛ روز به روز بر تعدادشان افزوده مي شود و مساجد نه تنها محلي براي انجام فرايض عبادي، بلكه به عنوان مركزي براي فعاليتهاي سياسي و اجتماعي، تثبيت شده است.
5-گسترش نهضت هاي رهاي بخش : بحث از انقلاب اسلامي و ارتباط آن با نهضتهاي رهايي بخش، از آنجا ناشي مي شود كه ملتهاي جهان سوم و زير سلطه استعماري، با مشاهده وقوع اين انقلاب، بسيار كنجكاو شدند تا انقلاب اسلامي را بشناسند. ويژگي «معنويت محوري» انقلاب اسلامي نيز آنان را با اين واقعيت مواجه ساخت كه مي توان بدون كمك از ايدئولوژيهاي غيراصيل، در صدد ايجاد يك نظام مردمي برآمد. بنابراين، خودباوري و بيگانه ستيزي، بزرگ ترين تأثير انقلاب اسلامي بر شكل گرفتن جنبشها يا فعال تر شدن نهضتهايي بود كه از قبل وجود داشتند.
6 ـ رفتار مذهبي: گرايش بيشتر زنان به حفظ حجاب، افزايش استقبال عمومي در انجام فرايض ديني (مثل برگزاري نمازهاي جمعه و جماعت، گسترش جلسات آموزشهاي ديني او جمله آموزش قرائت و تفسير قرآن و حضور گسترده تر در مجالس و محافل مذهبي) از مواردي است كه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي توسعه بيشتري يافته است.
7 ـ حساسيت اسلامي: گرايش به استفاده از نامها و عناوين اسلامي براي اشخاص و مؤسسات، و دوري از به كاربردن عناوين و نامهاي غربي از آثار انقلاب اسلامي بعد از پيروزي انقلاب است، به طوري كه حتي رژيم بعثي عراق، تحت تأثير اين حساسيت، شعار اللّه اكبر را زيب پرچم كشور عراق كرد.
8 ـ حمايت از مقدسات ديني: پس از صدور فتواي امام خميني - رحمه الله عليه - در مورد سلمان رشدي، انتشار كتاب مزبور در تمامي كشورهاي اسلامي ممنوع اعلام شد و تقريبا در تمامي كشورهاي اسلامي، تظاهراتي بزرگ عليه سلمان رشدي و حاميانش بر پا شد؛ از جمله در كشورهايي چون هند، پاكستان و...، حتي اين عكس العملها در پاكستان منجر به كشته و زخمي شدن تعدادي از مسلمانان گرديد.
ورود شارون به مسجدالاقصي نيز چنان احساسات مسلمانان فلسطيني را بر انگيخت كه موجب آغاز انتفاضه قدس شد كه هنوز هم ادامه دارد.
9 ـ مطالبات سياسي: افزايش تقاضا براي اسلامي تر شدن قوانين و شئون جامعه و وادار نمودن دولت به واكنشهاي مثبت و اقناعي در اغلب كشورهاي اسلامي، به عنوان خواست عمومي، مطرح است و اين امر نظامهاي لائيك را به چالش كشانده است.
10 ـ مشاركت بين المللي: (تقويت احساس تعلق به امت اسلامي و ابراز حساسيت نسبت به تحولات جهان اسلام)
انفجار نور
در رابطه با پيروزي انقلاب اسلامي و آثار جهاني آن، تعابير مختلفي چون آتشفشان، زلزله، طوفان و سيل، توسط دوستان، دشمنان يا ناظران حيرت زده انقلاب به كار برده شده است كه عموما گوياي قدرت تخريبي انقلاب است، ولي هيچ تعبيري زيباتر، مناسب تر و واقع بينانه تر از آنچه را رهبر انقلاب، امام خميني - رحمه الله عليه - به كار برده نيست؛ آنجا كه فرمود: انقلاب ما انفجار نور بودو تا زماني كه اين كانون نور فعال باشد و از خود انرژي ساطع كند، تابش نور ادامه مي يابد، تأثير آن قوي تر مي شود، بر سرعت آن مي افزايد
[1] . فصل‏نامه خاورميانه، س هفتم، ش 4، زمستان 1379، ص 303 ـ 304.
[2] . فصل‏نامه مطالعات آسياي مركزي و قفقاز، س 5، ش 13، بهار 1375، ص 284.
[3] . هفته‏نامه بعثت، ش 23، ص 5.
[4] . اسماعيل‏نيا، محمود، مسلمانان جنوب شرقي آسيا و انقلاب اسلامي (مقاله)، اطلاعات، 14/4/1377.

 

نویسنده : منوچهر محمدي - معاونت امور اساتيد نهاد مقام معظم رهبري در دانشگاه ها

منبع:

www.b2n.ir/60560

تولیدی: 
بازنشر

افزودن دیدگاه جدید