معین احمدیان؛ میلاد جلیل زاده| حجم تبلیغات مثبتی که خصوصا طی سالهای اخیر درباره حکومت پهلوی انجام شده، واقعا حیرتانگیز است. عمدهترین خصوصیت حکومت پهلوی وابستگی آن به دولتهای غربی بود و این عجیب نیست که رسانههای مورد حمایت از سوی همان دولتها، امروز هم تمامقد از دوران رضا و محمدرضای پهلوی حمایت کنند. این بهنوعی تبلیغ وابستگی و نشاندادن آن بهعنوان راهحل نهایی است. نکته جالب اینجاست که پهلویگرایی با مدعیات میهنپرستانه نسبت وثیقی دارد. بهعبارتی در ادبیات چنین جماعتی دو فاکتور ایران باستان و غرب مدرن، دارای اهمیت اصلی هستند و ایران در سدههای پس از ظهور اسلام و غرب در نمایی که چهره آن کاملتر دیده شود، اساسا وجود خارجی ندارند. شاخصترین خصوصیت آن تبلیغاتی که روی حکومت پهلوی انجام میشود، عامیانهبودن آنها و بهرهبردن حداقلی از پشتوانههای علمی است. هنوز شنیده میشود که هویدا، نخستوزیر شاه، سالهای سال، قیمت خودکار یا چوبکبریت را ثابت نگه داشته بود. عمومیت پیداکردن این تلقی، یکی از حیرتانگیزترین موارد برای مطالعات جامعهشناختی در دنیاست؛ چه اینکه اسناد واضح و غیرقابل تفسیری از آن دوره وجود دارند که به تورمهای سنگین در دوره هویدا اشاره میکنند و جماعتی انگار کور و کر، همچنان حرف خودشان را میزنند که هویدا چندین و چند سال قیمت چوب کبریت را ثابت نگه داشته بود. ترکیب متناقض غربگرایی و باستانگرایی در حکومت پهلوی، تنها در این بستر عامیانه و بهلحاظ فکری سطح پایین میتواند جمع بسته شود و به حیات خود ادامه دهد. طبیعی است که 40 سال بعد نمیشود عملکرد دولتمردان امروز را از روی صفحات اینستاگرام طبقه برخوردار جامعه قضاوت کرد؛ ولی این قضاوت درمورد پهلوی به همین شکل از روی تصاویر شیک و گزینشی آن دوره انجام میشود و نیز نمیشود با توجه به ساخت پروژههایی مثل «ایرانمال» و «هزار و یک شهر» به رونق تولید در داخل کشور برای فلان دولت حکم داد، ولی ساخت استادیوم آزادی و پل کریمخان، مستمسکی برای چنین حکمی درباره پهلوی قرار گرفتهاند. راهحلها برای برونرفت از تورم، تحریم، فساد اقتصادی و چیزهایی از این دست، تنها در بستری که مسائل اینقدر عامیانه و سطحپایین بررسی نشوند، قابل دسترسی خواهند بود. تبلیغات عظیمی که پشت حکومت پهلوی ایستاده، سعی دارد چنین تلقی کند که اگر شاه نرفته بود، هیچکدام از مشکلات امروز وجود نداشتند و بهشتی که از آن دوره تصویر میکند، از خود غرب هم مترقیتر و مرفهتر است. اما شاه را بدون بررسی نسبت او با غربیها، نمیشود بررسی کرد. او و پدرش توسط انگلیس به حکومت گماشته شدند و هیچکدام تاج بر سر نمردند.
رضاخان درحالی برای این جماعت مظهر اقتدار بهحساب میآید که توسط انگلستان از سلطنت بر ایران عزل شد و به تبعید رفت و محمدرضا پهلوی درحالی نماد ایرانپرستی آنها شده که مروارید خلیجفارس، یعنی جزیره بحرین را در دهه ۵۰ شمسی تقدیم کرد و اجازه داد از ایران جدا شود. آیا تعداد کسانی که به گوششان خورده است بحرین تا چند سال قبل از انقلاب جزء خاک ایران بود، حتی به یکدرصد کسانی میرسد که دروغی مثل ثبات چندین ساله قیمت کبریت و خودکار در زمان هویدا را باور کردهاند؟ میشود دید که ایران امروز با چه هیولای تبلیغاتی عظیمی طرف است. هیولایی که دروغ واضحی مثل تورم صفر درصد در دوران هویدا را آنقدر تکرار کرده تا تعداد زیادی از افراد آن را باور کنند و از طرفی حقیقت بزرگی مثل جدایی یک قطعه مهم و استراتژیک از خاک ایران را چنان به حاشیه برده که یا کسی آن را نشنیده باشد یا به یاد نیاورد. مستند «آسوده بخواب کوروش» درباره سیاست خارجی شاه ساخته شده که جدایی موقت آذربایجان از ایران و الحاق مجدد آن به خاک کشور، موضوعات ایران و عراق در مرز اروندرود، حضور ارتش ایران در جنگ ویتنام همراه با آمریکا و شرکت در سرکوب قیام یا شورش وابستگان کمونیسم شوروی در کشور عمان و همچنین مساله جدایی بحرین از ایران را بهعنوان چند سرفصل مهم سیاست خارجی حکومت محمدرضا پهلوی بررسی کرده است. از وزیر خارجه و داماد محمدرضا پهلوی گرفته تا نمایندگان مجلس آن دوره و تاریخدانهایی که عموما وابستگی خاصی به جمهوری اسلامی ندارند، کسانی هستند که در این مستند با آنها گفتوگو شده است. «آسوده بخواب کوروش» از دو زاویه ماجرا را روایت میکند که اولی نگاه هواداران پهلوی و نگاه دوم متعلق به منتقدان جدایی بحرین از ایران است.
مهدی مستــوفی تهیهکننده
کمی درمورد فرآیند تولید «آسوده بخواب کوروش» بگویید. ایده اولیه کار از کجا آمد و چطور شد تصمیم گرفتید راجعبه جدایی بحرین از ایران در دهه 50 کار کنید؟
ابتدا بگویــم که مسالـــه مـــا در ایــــن مستنــد، محمدرضاشاه و دوره پهلوی دوم بود و نه صرفا قضیه بحرین. شاید بعضیها این اشتباه را کنند و وقتی کار را میبینند، فکر کنند که مساله ما بحرین بوده است.
ما پیرو مساله محمدرضاشاه آمدهایم پیشینه بحرین را بیرون آوردهایم و روایت کردهایم. یک سری حرفهای همیشگی درمورد شیوه حکومتداری پهلوی دوم مطرح میشود. معمولا این حرفها درباره فسادهای اخلاقی دربار یا فساد مالی و سیاسی آن دوره است. اینها مواردی است که در این 40،30 سال شنیدهایم. در این مستند روی بحث ایرانی بودن دست گذاشتیم که همه درمورد آن اتفاقنظر دارند. از آن طرف بحرین، نقطهای بود که واقعا مغفول هم بود و به آن پرداخته نشده بود. جوانهای امروز ما بهخصوص دهه هفتادیها و نسلهای بعد از آن فکر میکنند بحرین از ابتدا کشوری مستقل بوده؛ خیلیهایشان شاید این را ندانند که بحرین تا سال 50 جزئی از ایران بوده است. حالا البته اینکه جزو ایران بوده، تاریخچهاش محل مناقشه بوده است. ولی به هرحال جزو ایران بوده و کشور مستقلی نبوده است. بحرین استان چهاردهم ایران بود. این را خیلیها نمیدانند و دلیلش گفته نشده است. از آن طرف جالب است ادعایی هم که جریان سلطنتطلب دارد، حول این موضوع است که خودش را مدافع ایران و ایرانیت میداند و نمادشان پرچم ایران است. اگر شما بهعنوان مثال توئیتر را نگاه کرده باشید، اگر صد اکانت سلطنتطلب هست، تصویر 90 تای آن تصاویر پرچم ایران، هخامنشی، کوروش و این قبیل موارد است. از برآیند مجموعه همه اینها، نتیجه بر این شد که درمورد این موضوع کار کرده و بخواهیم با این نگاه، سندی از اهمال و کوتاهی پهلوی را افشا کنیم. ایده کار از اینجا آمد و با این فرآیند و عمل ما از یک سال پیش و از نقطه صفر پژوهش اولیه کار را شروع کردیم و پژوهش و فیلمنامهمان طولانی شد. میتوان گفت دوره پیشتولید ما طول کشید چون مقداری انواع پژوهشمان عمیقتر میشد. درمورد بحرین، آرشیوی وجود ندارد. این بود که تا حدی دنبال آرشیو تصویری هم رفتیم. آرشیوها خیلی کم و ناقص است؛ کلا سند مکتوب کم داریم. خصوصا میشود گفت جریان انقلابی و جریان حزبالله صحبتی درباره بحرین نکرده است. از آن طرف ما هم نمیخواستیم روایتی که همه درمورد پهلوی شنیدهاند را دوباره تکرار کنیم. روایت یکطرفهای که همان اول بگوییم شاه بد بوده و هیچکار مفیدی انجام نداده است. نتیجه این شد که در سناریو هم به این رسیدیم. روایتی که سعی کنیم حرف دو طرف را بشنویم. در روایت اول حرف طرف مقابل باشد، کسانی که نظرشان این است که شاه خیانت نکرده است. شاه مجبور بود. شرایط آن روز منطقه و ایران، اقتضایش این بود که این اتفاق بیفتد. شاه کار دیگری نمیتوانست انجام دهد. این یک نگاه است که پیروز مجتهدزاده، نماینده این نگاه بود و در فیلم هم حضور دارد. نگاه دوم این است که شاید شاه نمیتوانست بحرین را جزئی از ایران کند و بحرین را برگرداند، ولی میتوانست مثل چند شاه گذشته دست به این کار هم نزند و در این موضوع ورود نکند، رضاخان ورود نکرد. رضاخان میدانست که نمیتواند بحرین را از انگلیسیها پس بگیرد، بههمینخاطر ورود هم نکرد. هر گاه بحثی از بحرین به میان آمد، از کنارش گذشت و سعی کرد اتفاقی نیفتد.
یعنی شاه میتوانست قضیه را مسکوت نگه دارد؟ یا آلخلیفه به هر حال یک فعالیتی میکردند؟
ببینید در خیلی از کشورهای دیگر هم این اتفاقات افتاده است. یعنی آلمانشرقی و آلمانغربی دقیقا وضعیتشان همین بود. چندین سال دعوا داشتند. خط مرزی وجود داشت و اینها از هم جدا بودند. آلمانغربی حرکتی که کرد این بود که موضوع را مسکوت گذاشت تا زمانی که شرایط بهگونهای مهیا شد و بعد توانست بخش شرقی را برگرداند. در آرژانتین و کرهشمالی هم این اتفاق افتاد. شاه اگر میخواست، واقعا میتوانست در این موضوع ورود نکند. نکته اصلی این است که شاه ادعایی کرد که بعدا در آن ماند؛ منظور استانشدن بحرین است.
صحبتکردن درمورد بحرین ادعایی بود که شاه نتوانست موضوع را جمع کند. نکته دیگری که از همان اول در این مستند ما سراغ آن رفتیم این بود که سعی کردیم روایت را بگذاریم بهعهده کسانی که از نظر فکری با جمهوری اسلامی قرابتی ندارند. یعنی دعوایی است بین افرادی که از نظر ظاهری، فکری و... ربطی به جمهوری اسلامی ندارند، بلکه در جاهایی ضد آن هم هستند، بهجز عبدهخدایی که آن هم در روایت بحرین نقش اساسی نداشت، بقیه آنها هم هیچ قرابتی ندارند، بلکه بعضی از آنها مواضع ضدجمهوری اسلامی هم زیاد دارند مانند سیدحسن امین، هرمیداس باوند و پیروز مجتهدزاده که رسما سلطنتطلب است. روند پژوهشمان حدود سه ماه طول کشید. فرآیند تولیدمان تقریبا دو ماه شد. هماهنگی مصاحبهشوندگان هم خیلی سخت بود چون معمولا این آقایان بین ایران و خارج در رفت و آمد هستند. بعضی از آنها تدریس داشته یا آن طرف سکونت داشتند. مصاحبه هم تقریبا دو ماه تا دوماهونیم طول کشید.
با اردشیر زاهدی چطور مصاحبه گرفتید؟
مصاحبه اردشیر زاهدی را از بچههای اوج گرفتیم. بچههای اوج آن طرف رفته و تصویر گرفته بودند.
شما خودتان فرمودید، میخواستید روایت آنهایی باشد که قرابتی با جمهوری اسلامی ندارند، اما این ممکن است روایت جامعی نباشد. اینطرف صحبتهایی هم شده است که میشود بحرین را پس گرفت. مثلا یادم هست که در کیهان به آن پرداخته شد و البته از آن روزنامه ایراد گرفتند که با گفتن این حرف دردسر درست کردهاید. همچنین ظاهرا سودایی وجود دارد درمورد بحرین، آذربایجان و نخجوان، یعنی مناطق که در میان تعدادی از مردم خودشان هم تمایلی برای الحاق مجدد به ایران هست. این دیدگاه نباید در فیلم نمایندهای داشته باشد؟
یکی از چالشهایی که ما در ساخت این مستند و پرداخت این موضوع داشتیم، همین بود. ما همان اوایل پژوهش، یک جلسه به قم رفتیم تا با یکی از شیعیان بحرینی درباره فیلم مشورت کنیم. تصور ما این بود که شیعیان بحرینی از پرداختن به این موضوع خیلی استقبال میکنند، ولی آنجا متوجه شدیم که خیلی هم گارد دارند؛ یعنی نسبت به این موضوع که بحرین جزئی از ایران بوده است، موضع داشتند. دلیلشان هم این بود که آلخلیفه توهم و آن فرضیهای که در ذهن دارد این است که تشکیلات شیعی بحرین با ایران ارتباط دارند و جمهوری اسلامی از آنها حمایت مالی میکند. پرداختن به این موضوع توسط جمهوری اسلامی که بحرین جزئی از ما بوده است و ما میخواهیم آن را برگردانیم دقیقا آن فرضیه را در ذهن آنها تایید میکند. آن شخص میگفت شما اصلا به این موضوع نپردازید. هیچ دلیلی ندارد که شما بخواهید این موضوع را بگویید. ما بهخاطر همین تلاش کردیم که موضوع شاه را پررنگتر کنیم و درمورد بحثهای شیعه و سنی در کار خیلی صحبت نکرده و شکاف بحث عجم و عرب را تقویت نکنیم. همچنین سعی شده درمورد آلخلیفه و مردم بحرین زیاد صحبت نشود. این یکی از چالشهایی بود که ما در کار داشتیم. این صحبتی هم که شما میفرمایید، بله، بوده است. بعد از انقلاب سیدصادق روحانی، اولین کسی بود که خیلی سفتوسخت اصرار داشت که باید این اتفاق بیفتد. بعد از آن هم بودند، روزنامه کیهان و... ولی واقعیت امر این است که شیعیان بحرین بهشدت درمورد این صحبت موضع دارند. چون آنها را در آنجا تضعیف میکند و فشار آلخلیفه بر آنها زیاد میشود.
آیا شما فکر میکنید وقتی اینها به ارتباطشان با یک کشور دیگر متهم میشوند، بهخاطر این است که نمیخواهند بحث برگشتشان به ایران مطرح شود یا اینکه بهطور کل دیگر مایل نیستند؟
شاید بتوان گفت مجموعه همه اینها وجود دارد. یک سری تجمعات بوده است که البته ما تصویر آن را هم نیاوردیم، یعنی ما در آرشیو داشتیم و در خیلی از تجمعاتی که الان در بحرین اتفاق میافتد، پرچم ایران را در دست دارند. تصویر و سند آن هم هست. البته ما اینها را در مستند نیاوردیم که حساسیت بهوجود نیاید. ولی واقعیت امر این است که شیعیان بحرین بیشتر به همین خاطر که دوست دارند استقلالشان حفظ شود، دوست ندارند که درخصوص این موضوع صحبت شود. حالا دقیقا نمیدانم که چند درصدشان ممکن است موافق الحاق مجدد به ایران باشند و چند درصد نباشند. باید با طیف زیادی از آنها صحبت کنیم. 60 تا 70 درصد مردم بحرین، شیعه هستند. فکر میکنم آلخلیفه از سال 1820 در آنجا مستقر شده است. حکومتی وهابی و شاید هم بدتر از آن بر بحرین حکومت میکند. طبیعتا اگر آنها درخواستی داشته باشند، دنبال ایجاد یک حکومت شیعی مستقل داخل بحرین هستند، اما اگر انتخابی باشد و قرار باشد بین آلخلیفه یا ایران گزینهای را انتخاب کنند، قطعا ایران را انتخاب میکنند.
علی فراهانی، کارگردان
در این مستند بهصورتی القا میشود که اگر شاه بود، صدام جرات حمله به ایران را نداشت... آن کشتی که روی اروند میفرستند و نوع اسکورتی که وجود دارد، ممکن است این ذهنیت را ایجاد کند. حالا چون میفرمایید بحثتان کلا شاه و سیاست خارجی اوست و مساله بحرین، موضوع اصلی نیست، این بهنظر خودتان چقدر حقیقت دارد؟
یکی از دلایلی که ما بعد از انقلاب، با عراق به مشکل خوردیم، خود شاه بود. بعد از آن ما گفتیم مناقشه تقریبا بستهشده و مذاکراتی در پیش است تا در خطی که قرار است کشیده شود، بازنگری شود. چه سالی این اتفاق میافتد؟ بین سال 48 تا 50 این اتفاق میافتد. عراق این را نگه میدارد. هیچکس نمیرود امضا کند. ما اگر آمدهایم و راجعبه اروند میگوییم که شاه با حمایت آمریکا چنین کاری کرد، بهخاطر این است که ما نمیتوانیم بهعنوان یک دستاورد به این موضوع نگاه کنیم که بگوییم شاه مقابل صدام ایستاد؛ نه، در آن زمان قراردادی امضا نشد. یعنی صحبتی شد و رابطه بود، منتها امضا نشد. صدام هم کارش را بلد بود. امضا نکرد. زمانی که انقلاب شد، صدام گفت الان موقع آن است. یعنی ما باید اینطور ببینیم. اصلا از لحاظ دیپلماسی، قوی عمل نشده بود.
این را شما به ما خوب توضیح میدهید ولی آیا در فیلم چنین استدلالی وجود دارد؟ یعنی این تصور که جنگ بهخاطر اینکه انقلاب شده، شروع شد، هنوز دستنخورده باقیمیماند. مقداری از آن بیراه نیست ولی میخواستند به این برسند که آن حکومت ضعیفی که بحرین را میدهد و پادوی آمریکا میشود در عمان و... که شما به آن اشاره کردید، قویتر بوده است. مساله اروند درحالحاضر در فیلم شما کاملا باز نشده و حل نشده است...
این به چه مسالهای کمک میکرد. به این کمک میکرد که شاه غربی است یا نه؟
به شناختن کاراکتر محمدرضا اصلا و اینکه الان چرا این قضیه برای ما مهم است. حکومتی تغییر کرد و اگر آن حکومت 10 سال زودتر فرومیپاشید آیا این اتفاق میافتاد یا نمیافتاد. بالاخره ذهن مخاطب اینها را نمیپروراند؟
ما اگر بخواهیم راجعبه قرارداد الجزایر و اینکه اگر امضا شده است، درست بوده یا نبوده، صحبت کنیم، به کار من چه کمکی میکند؟ کار من میخواهد بگوید شاه غربی بوده است. درست است؟ میخواهد بگوید شاه هرجا که منافع غرب در خطر بود، جلو میرفت و هرجا که در خطر نبود، اگر قرار بود مقابلش بایستد، نمیایستاد. اینکه قرارداد الجزایر را من بگویم، این مورد چه کمکی به کار من میکند؟
میتوانیم بگوییم قسمت اول آن چیزی هست که مشهور است و در شبکههای اجتماعی و... وجود دارد؟
بله، موردی است که شبکه «من و تو» میگوید.
و قسمت دوم آن مطلبی است که مستدل و براساس پژوهش است.
بله، همینطور است.
به روایت دوم با چه تحقیقی رسیدهاید؟ منابعتان چه بوده است؟
یکی اینکه من کم و بیش در پژوهش که در مرکز اسناد بوده، حضور داشتهام. یک سری اسناد ساواک بوده است. خود مصاحبهشوندگان هم بودهاند. فکر میکنم این نقطه قوت کار است که مصاحبهشوندگان به غیر از عبدهخدایی، بقیه همه کراواتی هستند. همه آنها در آن دوره فعال بودند و داشتند فعالیت میکردند. بیشتر گفتوگو بوده است. ما نمیتوانیم بگوییم فلان مورد. در قضیه بازپسگیری آذربایجان، هیچکس نمیتواند منکر آن شود. نه سلطنتطلب و نه انقلابی. با همه دوستانی که صحبت کردیم، گفتند بله همین است، درست است. منظورم افرادی است که مطلع بودهاند. شاید یکی از دلایل اینکه ما به پژوهش این کار خیلی دقت میکنیم همین دو روایتیبودن آن است. ما دقت نکردیم که چه مواردی دارد به مردم گفته میشود و چه مواردی باید گفته شود. من احساس میکنم بهخاطر این است. اگر نه پژوهش اصلی ما تمرکزش بر بحرین بوده است. یعنی بحرین را بله، ما در کانون کار داریم. در جشن 2500 ساله یک عده دانشجو میخواهند اعتراض کنند، این سند ساواک است. گزارش ساواک را خواندهایم که به مافوقشان گزارش دادهاند یک سری از دانشجویان میخواهند اعتراض کنند و ما چهکار کنیم؟ ما آمدهایم این را مقداری دراماتیزه و تصویریاش کردهایم. اگر شما منابع را کامل بخواهید، یکی اینکه ما قرار است آن را در تیتراژ بیاوریم یا اینکه شما را به پژوهشگر ارجاع دهم.
اما اینکه ایده اصلی از کجا شکل گرفت، خود شما درمورد اینکه مستندتان درخصوص چیست، درمورد بحرین است یا سیاست؟ و روش و منش سیاسی محمدرضا پهلوی، دقیقا چه میگویید؟
ما منحنی شخصیت محمدرضاشاه را با چند اتفاق آذربایجان، ویتنام، عمان، بحرین و اروند بررسی میکنیم. ولی نمیتوانیم بگوییم این پرتره کامل محمدرضاشاه است و نمیتوانیم بگوییم راجعبه محمدرضاشاه نیست و راجعبه بحرین است. نه، محمدرضاشاه شخصیت کار ماست که با چالشهایی که برایش بهوجود میآید، خودش را نشان میدهد؛ در پنج، 6 چالش.
در قصه آذربایجان، قهرمان آن محمدرضاشاه است. هم روایت اول و هم روایت دوم...
در روایت دوم چطور محمدرضاشاه قهرمان است؟
دوباره همان روایت اول تکرار میشود. موردی اضافهتر نگفتهاید. هم روایت اول و هم روایت دوم، حضور کسانی مثل مردم که جزو اقشار جامعه بودند، مثل آذربایجانیها اصلا جایی ندارند.
ببینید زمانی که داریم راجعبه پیرنگ داستانی صحبت میکنیم، میگویم چه موردی را بگویم و چه موردی را نگویم. نه اینکه دروغ بگویم. من میتوانم بیایم و بگویم محمدرضاشاه پهلوی با فرح ازدواج کرد و فلان کرد و فلان نکرد و تا آخر عمرش زندگی کرد. ولی شما نمیتوانید بگویید که چرا دو، سه تا زن دیگر را به من نگفتید. درست است؟ این را نمیتوانید بگویید. اینجا هم دقیقا قضیه همین است.
گفتن آن عمدی دارد؟ یک پیامی دارد؟
عمد نه، چــــرا ما در این داستان به هرات نپرداختیم؟ چرا به اوپک نپرداختیم؟ عمـــــدی وجود دارد؟ در چارچوب داستانی من نیست. نمیتوانیم این صحبت را کنیم. ببینید من اگر بخواهم آذربایجان را بگویم، باید 90 دقیقه درمورد آذربایجان صحبت کنم. آذربایجان به روایت اول من چه میگوید؟ میگوید شاه نیرو فرستاد و آذربایجان را پس گرفت. در روایت دوم من میگوید شاه نیرو فرستاد و در قزوین جلوی آن را گرفتند. شاه به سازمان ملل اعتراض کرد. آمریکا اولتیماتوم داد. قوام هم با شوروی مذاکره کرد. شوروی آذربایجان را ترک میکند. شاه تازه با نیروهایش به آذربایجانی میرود که از نیروهای شوروی خالی شده است.
احساس میکنم دو روایت خیلی باهم متفاوت است. اینکه شاه فاتح آذربایجان هست یا نه. در روایت دوم شاه فاتح آذربایجان نیست. حتی این را میگوییم. حتی افکت صوتی تلویزیون پهلوی را از روایت اول گذاشتهایم که بیننده یادش بیاید، بگوید اینجا که شاه در سیما داشت میگفت اگر دستم را ببرند سند جدایی را امضا نخواهم کرد، پس اینجا دروغ بوده است. حتی این افکت صوتی را آوردهایم که برای بیننده یادآوری شود. راوی در خیلی جاها کمی دخالت میکند. یعنی راوی دنبال مصاحبهشونده حرکت میکند. ولی اینجا راوی قبل از مصاحبهشونده میگوید شاه اینبار ارتش را بدون حضور نیروهای شوروی راهی آذربایجان میکند. پس شاه در آن داستان قهرمان نیست. بحث بحرین متفاوت است. شاه به انگلستان رفت و مذاکرات پشتپردهای درمورد بحرین داشتند. بعد از آن نظر شاه تغییر میکند. به شاه قول ژاندارمی منطقه را میدهند. در کار هم این را آوردهایم. تا میروند به انگلستان، گزارش را میدهند، انگلستان قبول میکند قولی که به شاه داده است را عملی کند. قول چیست؟ اینکه شاه ژاندارم منطقه شود.
منبع:
افزودن دیدگاه جدید