همزمان با دیدار مقام معظم رهبری با نخست وزیر ژاپن، دو کشتی باری مرتبط با ژاپن، نزدیکی تنگه هرمز مورد حمله واقع شده است. دربارهی عامل یا عاملین این حمله در رسانههای مختلف تحلیل و گمانهزنی هایی صورت گرفته است.
البته با توجه به سابقه ادعاها علیه جمهوری اسلامی ایران که از ماجرای فجیره آغاز شد، پیشبینی این موضوع سخت نیست که احتمالاً رسانهها و حتی مقامات غربی درصدد خواهند بود که پای ایران را نیز به موضوع باز کنند؛ همانطور که در ماجرای فجیره نیز این اتفاق افتاد، امّا نهایتاً مشخص شد در گزارشی که اماراتیها با کمک نروژ و قاعدتاً دوستان آمریکایی و انگلیسی خود تهیه و به شورای امنیت سازمان ارسال کردند، نتوانستند هیچ استدلال و سندی مبنی بر اینکه ایران در این ماجرا نقش داشته را ارائه کنند.
اما تحلیل واقعی این اتفاق به صورتی است که ببینیم با این حادثه چه گروه ویا چه کشوری نفع بیشتری می برد؟ بهعبارت سادهتر، کدام سوی یک مناقشه میتواند از این موضوع ذیل استراتژی کلان خود بهرهگیری کند؟
در دور جدید مناقشات بین ایران و آمریکا و اینکه ایران باید با آمریکا بر سر موضوعات جدید به مذاکره بنشیند و رویکردی که برای خود مشخص کرده است «فشار حداکثری» به واسطهی تحریمهای پیدرپی اقتصادی و تهدید به نبرد نظامی است و هدف این است که این محاسبه را در مسئولان و مردم ایران نهادینه کند که برای جلوگیری از یک نبرد نظامی که آخرین حلقه فشار حداکثری از ناحیه تحریمهاست، راهی جز نشستن پای میز مذاکره و واگذاری امتیازات قابلتوجه به آمریکا وجود ندارد و برای نیل به این هدف حتی دست به میانجیگری توسط نخست وزیر ژاپن زده است و با همهی این تفاسیر به در بسته برخورد کرده است که با مقاومت جمهوری اسلامی ایران و تأکید بر این که «جنگ نمیشود و مذاکره نمیکنیم» اهداف آمریکا به نتیحه نرسید. حالا که مقامات آمریکایی نتوانستند به اهداف خود برای کشاندن ایران به میز مذاکره موفق شوند با ایجاد حوادثی مانند فجیره و همچنین انفجار نفتکشهای ژاپنی در دریای عمان می خواهند اینطور القا کنند که در صورت عدم مذاکره جنگ صورت گرفته و منطقه ناامن خواهد شد.
پس میتوان اینگونه نتیجه گرفت این سناریو نیز ذیل استراتژی آمریکا قابل فهم است، دولت آمریکا با چنین اتفاقی میخواهد این پیام را اعلام کند که در صورت عدم توجه به میانجیگریها، ممکن است چنین اوضاعی در منطقه پدید بیاید!
افزودن دیدگاه جدید