ضدانقلاب از فرط عصبانیت و استیصال، از هر روشی برای مقابله با «جمهوری اسلامی ایران» استفاده میکند و کاری هم به منطقی و علمی بودن این روش ندارد!
از جملهی این روشها، نسبت دیکتاتوری دادن به نظام است که در اینجا به برخی دلایل غلط لودن چنین سخنی میپردازیم.
یک- حکومت دیکتاتوری یعنی «حکومت مطلقه یک فرد یا گروه و یا طبقه، بدون اینکه ملازم رضایت مردم باشد.»[1]
این شاخصه در نظام جمهوری اسلامی نیست چون همهی اجزا با رأی مستقیم یا غیرمستقیم مردم، انتخاب میشوند. از طرف دیگر، گردش قدرت هم بسیار واضح است بهطوری که در دورههای مختلف، گروهها و افراد مختلف -با تفاوت دیدگاه 180 درجهای- روی کار آمدهاند.
دو- از دیگر شاخصههای حکومت دیکتاتوری «کسب قدرت از طریق غیرقانونى»[2] است.
همه میدانند که تمام مناصب موجود در کشور -که منشأ قدرت هستند- مستند به قانون اساسی است که آن هم با رأی مستقیم مردم به تصویب رسیده است.
سه- شاخصهی «در کار نبودن حد مشخصى براى اعمال قدرت»[3] یک نشانهی دیگر برای حکومت دیکتاتوری است.
در جمهوری اسلامی بالاترین مقام، رهبری است که در بسیاری از موارد، با اقدامات برخی دولتها مخالف بوده و هستند، ولی آن اقدام، ادامه پیدا کرده و متوقف نشده است. برخی رویکردهای صداوسیما، نگرانیهای صریح در حوزهی فرهنگ، نهیهای مکرر دربارهی برخی مذاکرات در سیاست خارجی و موارد متعدد دیگری را میتوان مثال زد که طبق میل رهبری نبوده است. (رهبری را مثال زدیم تا بقیهی مناصب برای مخاطب محترم، جا بیفتد.)
چهار- در حکومت دیکتاتوری «نبودن هیچ قانونى براى جانشینى»[4] یک شاخصه است.
عدم وجود این شاخصه در جمهوری اسلامی، واضحتر از آن است که نیاز به توضیح داشته باشد.
پنج - در جمهوری اسلامی که مردم با رضایت خاطر در انتخاباتها و راهپیماییها (مخصوصا 22بهمن و روز قدس) شرکت میکنند، دیگر گزینهای به نام «فرمانبردارى مردم به علت ترس»[5] جایی ندارد که دستکم از این طریق بتوان نظام را دیکتاتوری نامید.
خلاصه اینکه ضدانقلاب برای اثبات ادعای خود به هر روشی دست میزند که غیر از این هم انتظاری از او نیست؛ ولی این اقدامات غیرعلمی، واقعیت را تغییر نمیدهد.
پینوشت:
[1] آقابخشى، على، فرهنگ علوم سیاسى، ص ۹۱
[2] همان
[3] همان
[4] همان
[5] همان
افزودن دیدگاه جدید