نگاهی به صفحات حیات بشر، نشان میدهد که فقدان تحلیل درست و عدم آگاهی نسبت به رویدادها و اتفاقهای زمانه، درد بزرگ و عامل مهمی است که در طول تاریخ، بسیاری از افراد را به ورطهی انحراف و گمراهی کشانده و آنان را گرفتار سوءعاقبت نموده است. چه بسیار خواص معروفی که به دلیل فقدان اطلاعات کافی از چگونگی آرایش دوست و دشمن در یک رخداد خاص و صرفاً براساس اخبار هدایتشده، به موضعگیری غلط و تصمیمگیری نادرست پرداختند و توپخانهی حملات خود را روی جبههی حق، تنظیم کردند. این افراد به دلیل لجبازی بر روش اشتباه و کردار ناروای خود، هر روز بیشتر از دیروز از حق و انصاف، فاصله گرفتند و در این میان، نه تذکر و تنبه دلسوزان برای آنان مفید واقع شد و نه تقوای قابل اعتنایی داشتند که فرقان و ابزار تشخیص حق از باطل را برای آنان فراهم کند! نتیجه این شد که حامی فتنهگران بشوند و یک عنصر معلومالحال را شهید بنامند!
محمود امجد از جمله افرادی است که با وجود سابقهای که دارا بود، متأسفانه گرفتار جهل و لجاجت شد و به همان مسیری پای گذاشت که خواص بیبصیرت رفتند. البته ماجرای انحراف این شخص، فقط مربوط به امروز نیست و نگاهی به رفتار بزرگانی مثل مرحوم آیتالله خوشوقت (رحمهالله) با وی، حاکی از حقایق قابل اعتنایی است. محمود امجد، دائماً به مسجد و مجلس مرحوم آیتالله خوشوقت میرفت و همیشه به مخاطبان خود میگفت: من دائماً از حاج آقای خوشوقت استفاده میکنم، شما هم این فرصت را از دست ندهید، تا میتوانید از ایشان استفاده کنید. در مقابل، مرحوم آیتالله خوشوقت هم در مجالس روضهی محمود امجد حاضر میشد، تا اینکه بعضی از چهرههای مسألهدار و معلومالحالِ سیاسی، در این جلسهای روضه، ورود پیدا کردند. اینجا بود که مرحوم آیتالله خوشوقت به امجد تذکر دادند که حضور چنین اشخاصی در مجلس شما، در ذهن مردم و مخصوصاً جوانان، جنبهی تأیید از طرف شما را دارد، بنابراین آنها را راه ندهید. محمود امجد در پاسخ گفت: نمیتوانم که آنها راه ندهم، مجلس روضه امام حسین(ع) است. آیتالله خوشوقت گفت: اگر نمیتوانی مانع آنها شوی، پس مجلس خودتان را تعطیل کنید و إلا تأیید باطل به هر شکلی، حرام است، اما امجد قانع نشد و حضرت آیت الله خوشوقت ارتباط خود را با وی بهطور کامل، قطع کردند.[1]
عدم مرزبندی با اهل باطل و بیتوجهی به نصیحت دلسوزانهی بزرگان، کار را به جایی رساند که محمود امجد در تشخیص بدیهیترین امور نیز دچار مشکل شود و عنصر معلومالحال و خرابکاری مثل روحالله زم را شهید خطاب کند! این خبط آشکار در حالی انجام گرفت که جنایات و خلافهای زم را حتی خود او نیز انکار نکرده است! روحالله زم به اعتراف خودش، با ادارهی امنیت ملی آمریکا و فرانسه ارتباط داشت و از طرف عربستان و امارات، پیشنهاد همکاری و حقوق ماهیانهی ۲۰ هزار یورویی به علاوهی همهی سخت افزارها و همهی امکانات لازم را داشت! وی در کانال بهاصطلاح خبری خود، به آشوبگران آموزش میداد که میتوان موتورسواران را از روی موتور سرنگون کرد، خودروی نیروی انتظامی را چگونه میتوان به آتش کشید و اینکه کوکتل مولوتف و اسپری فلفل را چگونه میتوان ساخت! یکی از فعالیتهای روحالله زم این بود که زمان ورود سردار شهید حاج قاسم سلیمانی به عراق را به افراد موردنظر گزارش میکرد و اطلاعات افرادی که تحریمهای ایران را دور میزدند، منتشر میکرد که حکایت از اوج عناد و دشمنی او با ایران بوده است.[2] با وجود چنین اقداماتی -که فقط بخشی از آن را اینجا ذکر کردیم- چگونه میتوان او را شهید، نامید؟! جالب این جا است که یک مفتی وهابی نیز زم را مانند عبدالمالک ریگی و صدام، شهید معرفی کرده است![3]
با تأسف فراوان، بیراههی خطرناکی که محمود امجد از زمان فتنهی 88 در پیش گرفت، امروز منجر به حمایت از «زم» و شهید خطابکردن او شده است که نشان میدهد اگر انسان، مراقبت دائمی نداشته باشد، روند سقوط و انحراف او دائماً شدت خواهد گرفت، اگر چه به خیال خود، تصور میکند که مسیر درستی را میپیماید! تناقض و عدم تعادل این شخص، وقتی کاملا آشکار میشود که بدانیم سال 94 دقیقا در همین روزهای آذر که برای ثبتنام در پنجمین دورهی انتخابات مجلس خبرگان رهبری در ستاد وزارت کشور، حاضر شده بود گفت: «رهبری مقام عالی کشور است و باید از ایشان حمایت کنیم.»[4] کاش وی با توجه به این سخن خود، به این تناقض، پاسخ میداد که چطور در سال 94 حرف از حمایت رهبری زده بود ولی الان رهبری را بهخاطر اتفاقات 88، مسئول میداند و تهمتهای ناروایی را به ایشان، نسبت میدهد؟!
از نظر نگارنده، همه باید نسبت به چنین عاقبتی، احساس خطر کنند و از افتادن در چنین دامی، نگران و مراقب باشند. اصل کلام و جان سخن در فقدان عنصر حیاتی و مهمی به نام بصیرت است که البته مقدماتی مانند جهالت دارد. بیچارههایى که در فتنه گرفتار میشوند، مثل کسانى هستند که در تاریکى، میخواهند به جنگ و نبرد بپردازند اما نسبت به مکان دشمن، جهالت دارند! در چنین شرایطی، نتیجهی جهالت و بیاطلاعی این میشود که به جای دشمن، دوست را هدف قرار میدهند و دشمن جلاد را تمجید و تحسین میکنند! این جا است که کلام ناب امام صادق (علیهالسلام) را باید یادآوری نمود که فرمود: «العالِمُ بِزَمانِهِ لا تَهجُمُ عَلَیهِ اللَّوابِس»[5] یعنی شبهات و نادانىها و نفهمىها به کسى که عالم به زمان خود است، هجوم نمىآورند؛ چون میفهمد چهکار باید بکند، اما اگر این علم و آگاهی نبود، حتماً مشکل بهوجود خواهد آمد، حتّى اگر عنصری مثل احساس مسئولیّت هم وجود داشته باشد.
پینوشت:
[1] ماجرای قطع رابطهی آیتالله خوشوقت با محمود امجد
[2] دفاع چشمبسته از جلاد!
[3] مفتی وهابی: صدام، ریگی و زم، شهید هستند!
[4] رهبری مقام عالی کشور است؛ باید همواره از ایشان حمایت کنیم
[5] الكافی، كلینی، ج 1، ص 26
افزودن دیدگاه جدید