بازی قفقاز و تغییرات معادله‌ای که روسیه باید به آن توجه کند

بازی قفقاز و تغییرات معادله‌ای که روسیه باید به آن توجه کند
قفقاز

البته همانطور که پیش بینی می شد در این جنگ سخت و نفس گیر بر خلاف جنگ 1994 روسیه دست به مداخله نظامی نزد و این بار ارمنستان به تنهایی در مقابل نیروهای آذربایجان و ائتلاف آن قرار گرفت و در نتیجه تحمل خسارات سنگین حاصل از این نبرد، پرچم سفید را در مقابل دشمن بالا برد.

اما چرایی عدم مداخله روسیه در این جنگ را باید در عملکرد نیکول پاشینیان (نخست وزیر ارمنستان) و دولتش جستجو کرد چرا که با روی کار آمدن دولت پاشینیان و کنار زدن سرژ سارگسیان و دولت طرفدار روسیه در ارمنستان و پیش گیری سیاست غربگرایانه توسط وی که در مواردی حتی به تحقیر پوتین منجر شد، از قبیل زندانی کردن کوچاریان (رئیس جمهور سابق ارمنستان) که دارای روابط نزدیکی با روسیه بود و رد کردن درخواست پوتین برای آزادی کوچاریان که با جواب منفی و به نوعی توهین آمیز از سوی نیکول پاشینیان مواجه شد، او در جواب درخواست رئیس جمهور روسیه مطرح می کند برایتان متاسفم که دوستی مثل کوچاریان دارید. همچنین دستگیری یوری خاچاطوروف، دبیر کل وقت سازمان پیمان امنیت دسته جمعی توسط پاشینیان دیگر اقدامی بود که مقامات مسکو را سخت بر آشفت.

از این رو طبیعی بود که پوتین از گوشمالی پاشینیان بدش نیاید و در جنگی که نتیجه آن می توانست از کنار رفتن پاشینیان از عرصه سیاست در ایروان باشد حمایت نکند، چراکه منافع مسکو نیز با کنار زده شدن پاشینیان از عرصه سیاست در ارمنستان تطابق داشت.

اما از طرفی آزاد سازی کامل قره باغ توسط آذربایجان نیز نه تنها با منافع دولت روسیه همسو نبود بلکه ضربه ای بود به منافع روسیه در منطقه قفقاز که در ادبیات سیاسی روس ها به عنوان خارج نزدیک از اهمیت بسیار زیادی برایشان برخوردار است. به همین جهت جنگ باید تا جایی پیش می رفت که به شکست ارمنستان و در نتیجه به سقوط پاشینیان و دولتش بینجامد اما منجر به آزاد سازی کامل قره باغ نشود.

از این رو جنگ تا نزدیکی سقوط پایتخت قره باغ شهر استپاناکرت (خان کندی) پیش رفت ولی منجر به سقوط آن نشد چرا که در بزنگاه، روسیه دست به کار شد و آتش بسی را بین طرفین رقم زد که نه ارمنستان بازنده کامل آن باشد و نه آذربایجان برنده بی چون چرای آن باشد، و از طرفی دیگر دولت غربگرای ایروان در آستانه سقوط قرار بگیرد و نیروها و سربازان روس فاتحانه و بدون پرداخت هیچ هزینه ای وارد قره باغ شوند تا هم باکو مقهور قدرت روسیه باشد و هم ایروان.

به نظر می رسد تا بدین جا پیروز این جنگ مسکو است، اما اردوغان نیز سهم ترک ها را طلب می کند؛ یعنی اتصال ترکیه به دریای خزر و آسیای میانه آن هم به بهانه اتصال جمهوری خودمختار نخجوان به آذربایجان از طریق خط ارتباطی که از دل ارمنستان می گذرد.

تا اینجای کار ترکیه هم به هدفی رسید که برایش پا به عرصه گذاشته بود و به نظر می رسد که نه الهام علی اف و نیکول پاشینیان بلکه این ولادیمیر پوتین و رجب طیب اردوغان بودند که پای میز مذاکره، از قبل پیمان آتش بس را اجرا کردند و روسیه هم مثل همیشه که سعی می کرد دست ایران را از قفقاز کوتاه کند، این بار هم حاضر به اعطای نقشی به جمهوری اسلامی در این زمینه نشد.

شاید در وهله اول به نظر برسد که مسکو با ایجاد یک کریدور ارتباطی در خاک ارمنستان که خودش نقش پلیس آن را بازی می کند به یک برد دست پیدا کرده و ایران که نقش خط ترانزیت آسیای میانه به ترکیه و بالعکس را بازی می کرد این جایگاه را از دست داده، اما همانطور که می دانیم دولتی که در دهه کنونی قدرت روسیه را به چالش کشیده و از یک تهدید بالقوه به یک خطر بالفعل برای روسیه تبدیل شده، دولت اردوغان است.

حتی به نظر می رسد ایالات متحده نیز در چند سال اخیر نتوانسته یا نخواسته روسیه را به مانند ترکیه به چالش بکشد. در لیبی دولت الوفاق و جنگجویانشان ارتش ملی لیبی به رهبری ژنرال خلیفه حفتر را که تحت حمایت روس ها قرار دارد را به چالش کشیدند و در سوریه نیز نیروهای تکفیری تحت حمایت دولت ترکیه عملاً در مقابل دولت سوریه و نیروهای روس قرار گرفتند و استان ادلب را به اشغال خود در آوردند؛ یعنی در دو جنگ لیبی و سوریه اگر نگوییم که روس ها در مقابل ترک ها بازنده بودند، برنده هم نبودند.

اردوغان در این دو جنگ هیمنه روس ها را به چالش کشید، البته قبل از آن هم با هدف قرار دادن جنگنده روس در خاک سوریه و کشتن سفیر روسیه در ترکیه این کار را کرده بود و در وهله آخر نیز هلیکوپتر روسی در ارمنستان مورد هجوم ترکیه و هم پیمانانش قرار گرفت. 

بر خلاف بسیاری از تحلیلگران بر این عقیده نیستم که پوتین با بکار بستن صبر استراتژیک در موضوع سقوط جنگنده یا قتل سفیر روسیه یا اخیراً سقوط هلیکوپتر روسی با یک رویکرد پراگماتیستی در پی استحصال نتیجه مطلوب است، بلکه بیشتر بر این عقیده هستم که پوتین به دلیل قرار گرفتن تحت تحریم های آمریکایی و اتحادیه اروپا بر سر مسئله اوکراین در موضع ضعف قرار گرفته و سعی می کند با حفظ روابط تجاری خود با ترکیه این خلأ را پر کند و خود او نیز بارها در صحبت هایش به اهمیت شراکت تجاری و مراودات با ترکیه اشاره کرده است. امری که به نظر می رسد بر حفظ پرستیژ روسیه به عنوان یک قدرت نظامی جهانی سایه افکنده است.

به بیانی دیگر پوتین به جهت حفظ منافع اقتصادی در جهت رهایی از تنگنای ناشی از تحریم ها حاضر شده جسارت فزاینده ترک ها نسبت به روسیه و خدشه وارد شده به کشورش را بپذیرد، که به نظر می رسد با سقوط اخیر هلیکوپتر روسی توسط ائتلاف ترکی- آذربایجانی این جسارت را به دلیل نرمش های انجام شده توسط مسکو تبدیل به یک رویه خواهد کرد که در آینده روسیه را با چالش های بیشتری نیز مواجه خواهد کرد.

از طرفی دیگر اگر مسکو به خواسته ترک ها در زمینه اتصال باکو-نخجوان جامه عمل بپوشاند خطر ترک ها به جهت دسترسی به آسیای میانه و دریای خزر برای روس ها بیش از پیش خواهد شد چرا که سال هاست مبلغین و روحانیون جمهوری های باشقیرستان و تاتارستان روسیه و سایر مناطق برای تحصیل به ترکیه می روند و ترک ها سال هاست که نفوذ خود در روسیه را از این طریق گسترده تر می کنند، البته این تنها بخشی از برنامه نفوذ ترک ها در روسیه است.

از این روست که پس از امضای توافق آتش بس در قره باغ، در خیابان های روسیه شاهد بر افراشته شدن پرچم ترکیه هستیم، یا اینکه در تاتارستان روسیه نشریاتی همسو با محور ترکی در این زمینه به نشر مطالب می پردازند.

اکنون خطر تقابل با ترکیه و سیاست های اردوغان به پشت مرزهای روسیه رسیده و در مدت نه چندان طولانی این خطر نه در منطقه حیاتی قفقاز و در پشت مرزهای روسیه بلکه از دل جمهوری های روسیه که با ترک ها قرابت های زبانی و دینی دارند سر بر خواهد آورد و به آسیای میانه کشیده خواهد شد؛ جایی که ترک ها سالیان سال است رویای آن را در سر می پرورانند و البته در این زمینه فعالیت های بسیاری انجام داده اند؛ رویایی که انتظار منفعلانه برای آن نداشته اند و بلکه برای تحقق آن سال ها فعالانه عمل کردند تا در فرصت مناسب از آن بهره برداری کنند که طرح تشکیل نیروی نظامی مشترک کشورهای ترک زبان توسط ترکیه یکی از این تلاش ها است و از طرفی گمانه زنی ها حکایت از ایجاد پایگاه نظامی ترکیه در آذربایجان دارد که نیروهای ترک را در دروازه داغستان روسیه قرار می دهد. 
روسیه باید این مسئله را درک کند که نفوذ جمهوری اسلامی و ایدئولوژی شیعی آن در دل مردم آذربایجان آن خطری نیست که مسکو باید از آن بر حذر باشد، بلکه این خطر نفوذ ترکیه است که اکنون تا آستانه مرزهای روسیه پیش روی کرده و در آینده از درون جامعه روسیه سر بر خواهد آورد که حتی می تواند به فروپاشی روسیه و استقلال برخی جمهوری های آن منجر شود.

مسکو برای ایجاد موازنه در منطقه و دفع خطرات احتمالی چاره ای جز همگرایی با تهران و دخیل کردن جمهوری اسلامی در معادلات قفقاز ندارد، در جنگ با سوریه این سردار سلیمانی بود که ضرورت همکاری روس ها با ایران را در سوریه به طرف روس القأ کرد، حالا باید یک سردار سلیمانی دیگر ایرانی این ضرورت را به طرف روس گوش زد کند تا روس ها نه برای ایران بلکه برای حفظ امنیت و بقای خودشان معادلات قفقاز را در کنار ایرانیان حل و فصل کنند.

 

موضوع:

تولیدی: 
تولیدی

افزودن دیدگاه جدید