سالها یکهتازی سیاسی و اقتصادی در سطح دنیا -مخصوصا پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی- و قدرتی که از راه چپاول ملتهای مظلوم دنیا به دست آمده بود، به اضافهی رسانههای فراوانی که دائماً در حال پمپاژ فرهنگ آمریکایی به سراسر دنیا بودند، سبب شد تا فکر و ذهن بخش زیادی از جهانیان، در درون خود، تسلیم ابهت آمریکایی شوند و قبلهی آمال و آرزوهای خود را به سمت ایالات متحده تنظیم کنند! این تهاجم فکری-فرهنگی که ریشه در ضعف معرفتی و اعتقادیِ انسانها دارد، به عنوان یکی از ابزارهای مهم سران کاخ سفید برای گسترش دامنهی سیطره و سلطهی خود در سطح دنیا مورد استفاده قرار گرفته و با نفوذ در ذهن ملتهای دنیا سبب تخدیر فکر و تسلیم اراده و باور آنان شده و این باور غلط را نهادینه کرده که که برای زندگی بهتر، راهی جز تمسک و توجه به سبک زندگی و ارزشهای آمریکایی وجود ندارد.
به برکت انقلاب شکوهمند اسلامی در ایران، این تفکر خطرناک و انحرافی با چالشی عظیم و سخت روبرو شد و مردم دنیا به وضوح، مشاهده کردند که برای سعادت و سیادت یک ملت، فقط و فقط باید به استقلال و استقامت اندیشید و از هر گونه وابستگی به مستکبران و جنایتکاران دنیا پرهیز نمود. همین تفکر اصیل و منطقی بود که ایران اسلامی را در مواجهه با اتفاقات سخت و دشوار -که هشت سال دفاع مقدس در برابر دنیای استکبار فقط یک نمونه از آنها است- به پیروزی و موفقیت رساند و به این ترتیب، مسیر نو و فصل جدیدی از راه و رسم موفقیت را در مقابل چشم جهانیان به معرض نمایش گذاشت.
اگر چه نتایج و آثار این راهبرد افتخارآمیز، بسیار شیرین و غیرقابل مقایسه با مسیر وابستگی و اضمحلال در قدرتهای فاسد بود و این واقعیت، به هیچ وجه قابل انکار نبود، اما در مقابل، دستگاه تبلیغاتی غرب و مخصوصاً شیطان بزرگ، به هیچ وجه، حاضر نبود چنین شکست سختی را تحمل کند و به همین دلیل، با ترفندها و شگردهای مختلف سیاسی و تبلیغاتی، درصدد جبران این شکست و بازگشت به دوران استعمار -البته به سبک جدید- برآمد. از این رو، شاهد هستیم که با وجود تجربیات متعدد، باز هم جماعتی در ایران و سایر کشورها به آمریکا به عنوان فرشتهی نجات و قدرت مطلق غیرقابل اغماض مینگرند و برای بهبود شرایط، راهی جز تن دادن به خواستههای او بلد نیستند!
این در حالی است که وضعیت اسفناک داخلی در آمریکا، دقیقا عکس چنین تصوری را تأیید میکند. اعتراضات سراسری در ایالتهای مختلف آمریکا که چندین ماه متوالی در حال انجام است، به دلیل آشکارشدن و بالا آمدن لجن کف حوضی است که سالها از چشم غربزدگان دنیا پنهان مانده بود که همان شدت بیعدالتی، ظلم و تبعیض نژادی است. اگر بخواهیم جدیدترین مصداق تبعیض در جامعهی آمریکا را بیان کنیم باید به آمار بالای مرگ و میر ناشی از کرونا در میان سیاهپوستان اشاره کرد که حاکی از فقر شدید و کمبود امکانات درمانی و بهداشتی برای این قشر پرجمعیت است. نکتهی قابل توجه و عجیب این که حتی در ایالتهایی که درصد جمعیت سفیدپوستان، بیشتر است، آمار جانباختگان کرونایی در میان سیاهپوستان بسیار بالاتر گزارش میشود که شهرهای میلواکی و شیکاگو از آن جمله هستند. به عنوان مثال و براساس جدیدترین آماری که منتشر شده، بیش از ۷۰ درصد بیماران جانباخته بر اثر کووید 19 در چهل بیمارستان لوئیزیانا، سیاه پوست بودند! همچنین آمار اعلام شده از سوی آزمایشگاه تحقیقاتی APM نشان میدهد که میزان مرگ و میر سیاه پوستان آمریکایی تبار براثر ابتلا به کرونا سه برابر سفیدپوستان است![1] با این حال، آیا میتوان به چنین وضعیتی به عنوان یک الگو و نسخه برای بهبود اوضاع در سایر کشورهای جهان، نگاه کرد؟ آیا وجود میلیونها گرسنه و بیخانمان که در خیابانهای آمریکا روزگار خود را سپری میکنند، دلیلی بر بطلان نظریهی غربگرایی نیست؟[2]
از منظر اخلاقی و ارزشهای انسانی نیز کار آمریکا به جایی رسیده است که مناظرهی دو نامزد اصلی انتخابات ریاستجمهوری در این کشور -که قاعدتا باید آنها را عصاره و خلاصهی جامعهی آمریکایی قلمداد کرد- به عرصهای از نمایش بیادبی و بیاخلاقی، تبدیل میشود که چیزی ندارد جز شرمندگی و سرشکستگی به تمام معنا برای حکومتی که پرچمدار لیبرال دموکراسی است و خود را پایان تاریخ و الگوی بیرقیب برای زندگی بشریت معرفی کرده است!
اخلاق آمریکایی در مقابل چشم جهانیان، لگدمال شد وقتی جو بایدن، ترامپ را دلقک خطاب کرد و گفت همه میدانند او دروغگو است و به سختی می توان با این دلقک حرف زد. ترامپ، سگ دست آموز پوتین است و زمانی که ترامپ، وسط حرفهای او پرید، بایدن گفت: خفه شو! در مقابل، ترامپ هم بایدن را فرتوت، شاگرد آخر کلاس و دروغگو خطاب کرد و فرزند بایدن را به دریافت پول هنگفتی از شهردار مسکو متهم نمود. جو بایدن نیز فورا گفت اگر بخواهم میتوانم تا صبح دربارهی خانوادهی ترامپ صحبت کنم! شدت افتضاح در این مناظره به اندازهای بود که رئیس شورای روابط خارجی آمریکا آرزو کرد ای کاش دنیا این مناظره را ندیده باشد چون در غیر اینصورت، آبروی باقی مانده از آمریکا را خواهد برد![3]
با این حال، چگونه میتوان به آمریکا به چشم یک الگو و حلال مشکلات نگریست و امور خود را در جهت کسب رضایت این رژیم فاسد و ظالم تنظیم کرد. مگر کشورهای سرسپرده و وابستهای مثل مصر، اردن، تونس، لیبی و ... که سالها نوکر آمریکا بودند چه گلی به سر ملت و مملکت خود زدند و چه پیشرفتی را به دست آوردند؟ تمام این تجربیات نشان میدهد که راه موفقیت و پیروزی هرگز از مسیر وابستگی به آمریکا عبور نمیکند، بلکه باید در برابر زورگوییها و استکبار این دولت شرور، مقاومت کرد و تسلیم زیادهخواهی او نشد؛ و این همان حقیقتی است که در سیزده آبان سال 1358 و در جریان تسخیر لانهی جاسوسی شیطان بزرگ در تهران، به خوبی، جلوهگر شد و راه درستی را مقابل پای ملت ایران و دیگر ملتهای آزاده در سراسر جهان ترسیم کرد.
پینوشت:
[1] در انتظار «آمریکای سابق» مثل «شوروی سابق»
[2] «زندگی نرمال» در غرب؛ از ادعا تا واقعیت!
[3] مناظرهای در مسیر افول آمریکا
افزودن دیدگاه جدید