بالاترین سرمایه و ثروت برای هر اجتماعی، وجود نیروی انسانی است که از آن تعبیر به جمعیت میشود. اگر بنا باشد یک جامعه به پیشرفت قابل قبول و رشد کافی دست پیدا کند، اولین شرطش این است که افراد و نفرات فراوانی برای مهارتآموزی و دانشاندوزی وجود داشته باشند تا مسئولیت تحقق این آرزوی بزرگ و شیرین را برعهده بگیرند؛ در غیر این صورت، موضوع پیشرفت و رشد، از اصل، منتفی خواهد شد؛ چون اصلاً جمعیت مستعد و افراد واجد شرایطی نیستند که بخواهند جامعهی خود را به سمت قلههای رفاه و ترقی، راهنمایی کنند و این جا است که جامعه به لحاظ نیروی انسانی ماهر، به خارج محتاج خواهد شد.
در سالهای اخیر، متأسفانه کشور عزیزمان ایران با سرعت بسیار زیادی به سمت کاهش موالید و پیرشدن جمعیت پیش رفته و اکنون کار به جایی رسیده است که آمار فرزندآوری به اندازهی جایگزین کردن جمعیت از دست رفته در هر سال هم نیست، چه رسد به اینکه انتظار رشد جمعیت را داشته باشیم! طبق آمار رسمی، رشد جمعیت در ایران به ۹۶ صدم درصد (حتی زیر یک درصد) رسیده است و با این روند، در بیست تا سی سال آینده، با بحران شدید جمعیتی روبرو و به پیرترین کشور منطقه، تبدیل خواهیم شد! این در حالی است که ایران در سال ۱۳۶۵ با نرخ باروری حدود شش درصد همراه بوده است که با تصمیم به کاهش نرخ باروری تا به امروز، چنین فضایی بر کشور حاکم شده است. در این میان، آمارهای شوکآور و غمانگیزی مثل کشتهشدن روزانه هزار جنین (سقط جنین) در کشور به شیوع این بحران، دامن میزند و روند آن را سرعت میبخشد که علاوه بر محرومشدن کشور از داشتن جمعیت، غصهی کشتار جنینها نیز بر دل انسان، سنگینی میکند.
یکی از مهمترین تبعات و پیامدهای روند فعلی، پیری جمعیت است که منجر به ازدیاد سالمندان به یک سوم جمعیت خواهد شد که به آثاری مثل کاهش نیروی کار، افزایش فشار در جهت تأمین نیازهای مراقبتی و اقتصادی سالمندان، کاهش رشد اقتصادی، مشکلات امنیتی، کاهش تولید و افزایش مصرف، ایجاد اختلال و فشار به ساختارهایی مثل صندوقهای بازنشستگی، تأمین اجتماعی و بیمهای و مشکلات متعدد دیگر منجر خواهد شد.
خوشبختانه در کشورمان هنوز فرصت جبران از دست نرفته است و به اصطلاح کارشناسان، پنجرهی جمعیتی هنوز باز است؛ چرا که طبق شاخصهای رسمی بیش از دو سوم جمعیت ما بین 15 تا 65 سال هستند، جمعیت سالمند کمتر از 15 درصد و جمعیت کودکان نیز کمتر از 10 درصد هستند؛ بنابراین هنوز ما در این پنجرهی جمعیتی قرار داریم و فرصت جبران داریم اما با ادامهی روند فعلی در کاهش رشد جمعیت، تا حدود بیست تا سی سال آینده، این پنجره بسته و فرصت جبران به اتمام خواهد رسید.
نهادهای متولی مخصوصاً دولت که نقش مستقیمی در این زمینه دارد باید با شناسایی علل این بحران فاجعهبار و تلاش برای حل آنها نقش خود را ایفا نماید. در حال حاضر، بالارفتن سن ازدواج و افزایش افراد مجرد قطعی در کشور، متأسفانه به یک رویه تبدیل شده است. آنها که موفق به ازدواج بهموقع میشوند نیز از حمایت کافی برای فرزندآوری برخورد نمیشوند که عدم دسترسی به مسکن مناسب و ارزان، مشکل در تخصیص مرخصی مناسب برای زایمان، عدم تأمین شغل و درآمد مناسب، هزینههای بالا و کمرشکن دوران بارداری و زایمان از مهمترین موانع و مشکلات به حساب میآید.
به هر حال، هر گونه سهلانگاری و بیمسئولیتی موجب نتایج وحشتناکی خواهد شد و آیندهی درخشان را از ملت و مملکت، سلب خواهد کرد، پس تا دیر نشده باید به فکر چاره بود تا از خود را از عواقب این بحران دهشتناک نجات دهیم.
افزودن دیدگاه جدید