با اعلام تصویب پیشنویس همکاری 25 ساله میان ایران و چین، موجی از واکنشها در فضای مجازی و حقیقی به راه افتاده است که نیاز به تبیین و توضیح برای افکار عمومی را لازم و ضروی میکند. از این رو، در این نوشتار به بیان نکاتی در همین رابطه میپردازیم تا با روشنشدن ابعاد مختلف این موضوع، فرصت سوءاستفاده از برخی مغرضان داخلی و خارجی، سلب و بستر مناسب برای قضاوت و تحلیل صحیح فراهم گردد.
اولین نکته این است که اصل همکاری و انعقاد قرارداد، میان کشورهای دنیا در موضوعات مختلف، موضوعی رایج و متداول است. در این میان، تمایل بیشتر کشورها بر شکلگیری همکاری با قدرتهای دنیا است تا بتوانند خود را بالا بکشند و زیرساختهای خود را تقویت کنند. مثلا در حوزهی اقتصاد، ارادهی همکاری با قدرتهای اقتصادی مثل چین، مشتریان زیادی دارد که میتوان به عنوان نمونه از ایتالیا نام برد. سال گذشته بود که خبر عقد قرارداد این دولت اروپایی برای سرمایهگذاری چین در بنادر جنوا، پالرمو، تريسيت و راوينا رسانهای شد. همچنین همکاری بلندمدت وگستردهی پاکستان با چین که یک مورد از آن مربوط به بزرگراه 1300 کیلومتریِ کاشغر-گوادور و نیز اجارهی بلندمدت بندر گوادور از سوی چینیها شد، از دیگر موارد همکاری کشورها با این قدرت اقتصادی است.
بنابراین هر گونه اقدام ایران برای انجام چنین همکاریهایی، هرگز موضوعی جدید و بیسابقه تلقی نمیشود و نمیتوان صرفا به دلیل عقد چنین قراردادی، به تخطئه و القای نگرانی مبادرت ورزید. علاوه بر اینکه جمهوری اسلامی ایران هنوز به سطح روابط راهبردی با چین، دست نیافته است و صرفا در قالب قراردادهای کوتاهمدت، اقدام به همکاری کرده که حتما یک ضعف و یک ظرفیت مغفول، محسوب میشود. البته این نکته را هم باید در نظر داشت که دولت آقای روحانی بهخاطر نگاه غربگرایانه و اعتقاد به مذاکره با کدخدا، نقش بسیار مهمی در عدم بهرهمندی از این ظرفیت عظیم داشت.
در این میان، نکتهی بسیار عجیب، اتخاذ موضع متناقض از سوی کسانی است که با قرارداد برجام -با آن همه ضعف، اشکال و نتایج خسارتبار- مشکلی نداشتند و حتی موافق بودند؛ ولی اکنون و در حالی که هیچ یک از جزئیات قرارداد ایران و چین، بطور رسمی، منتشر نشده است شروع به فضاسازی کرده و دم از منافع ملی و لزوم مراقبت از آن میزنند! نگاهی دقیق به تحرکات این جماعت، نشان میدهد که درد اصلی آنها ضربهخوردنِ منافع آمریکا از قرارداد ایران و چین است که از یک سو چین را به برگ برندهی جدیدی میرساند و از سوی دیگر، نیازهای ایران را برطرف و تحریم غرب را بیاثر خواهد کرد. به عبارت دیگر، بخش قابل توجهی از سر و صداهای بلند شده در این رابطه -مخصوصا در فضای مجازی- مربوط به لشکر سایبری مزدور آمریکا است که برای منافع نامشروع کاخ سفید، شبانه روز مشغول فعالیت هستند. فراموش نکردهایم زمانی را که یک فروند بمبافکن روسیه با هماهنگی ایران و برای حمله به داعش در سوریه، جهت سوختگیری در یک پایگاه نظامی همدان، فرود آمد و چون این اقدام، خوشایند آمریکا نبود، به موضوعی برای مناقشه و دعوا از سوی حامیان و پادوهای رسانهای شیطان بزرگ تبدیل شد.
موضوع قابل توجه دیگر این که هنوز معلوم نیست این قرارداد در چه زمانی قرار است به تصویب چینیها برسد و مفاد و جزئیات آن چیست و آنچه اکنون در فضای رسانهای در حال انتشار است، صرفا گمانهزنی میباشد و مستند به هیچ سند رسمی و قابلاتکایی نیست. با این وجود، سر و صداهای انجام شده را باید یا از روی غرض و یا از روی نادانی به حساب آورد.
البته انصاف حکم میکند که یک نکته از منتقدان را برجسته و تایید کنیم. طبق اصل 125 قانون اساسی، امضای عهدنامهها, مقاوله نامهها, موافقت نامهها و قراردادهای دولت ایران با سایر دولتها و همچنین امضای پیمانهای مربوط به اتحادیههای بینالمللی پس از تصویب مجلس شورای اسلامی با رئیسجمهور یا نمایندهی قانونی اوست.
بنابراین، امضای چنین قرارداد بلندمدت و مهمی حتما باید به اطلاع ملت و نمایندگان آنان برسد تا پس از بحث و بررسی کامل، به تصمیمگیری در خصوص آن اقدام گردد.
به هر صورت، هر گونه اظهار نظر در خصوص قرارداد 25 ساله میان ایران و چین باید از روی منطق و استدلال قوی باشد و در غیر این صورت، باید آن را صرفا کلامی مغرضانه یا مزدورانه و یا از روی جوزدگی و جهالت ارزیابی کرد.
افزودن دیدگاه جدید