فساد فراگیر و سیستماتیک؛ مبنای رژیم منحوس پهلوی

فساد فراگیر و سیستماتیک؛ مبنای رژیم منحوس پهلوی
 فساد فراگیر و سیستماتیک؛ مبنای رژیم منحوس پهلوی

 فساد مالی، اداری، اخلاقی و ... در آن نظام فاسد و کودتایی هر کدام موضوع چندین جلد کتاب است. فساد اخلاقی در رژیم دست نشانده پهلوی، از شخص شاه که مرکز فساد و عفونت بود تا رجال درباری و بخش عمده‌ای از دستگاه‌ها را در بر می‌گرفت به‌طوری که هر شخصی که به این رژیم نزدیک بود، فاسد بود و هرچه نزدیکتر، فاسدتر.

نظام بی کفایت پهلوی، اما علاوه بر فساد اخلاقی درون خود و فرو رفتن تا خرخره در لجن‌زار‌های فساد، اراده‌ای قاطع با برنامه‌ریزی و اقدامات سیستماتیک برای حذف دین، محو ارزش‌ها و ترویج و گسترش مفاسد اخلاقی در جامعه داشت و همپای جریان مارکسیستی مثل دو تیغه یک قیچی، به جان ایمان و اعتقادات مردم و جوان‌ها افتاده بود.

ترویج فساد و فحشا و تأسیس مراکز مفسده انگیز، قدغن کردن حجاب، تأسیس مدارس مختلط، از میان بردن مساجد، تعطیلی مراسم‌های عزاداری، مخالفت مستمر با روحانیت که طلایه دار اسلام و قرآن و حافظ استقلال و هویت اسلامی جامعه بودند، احیای باستان‌گرایی در برابر اسلام، ترویج فرهنگ منحط غربی، حضور صهیونیسم در ایران به عنوان ابزار استعمار غرب و یکی از امکانات مبارزه با اسلام و ترویج ناسیونالیسم به عنوان حربه و سلاحی علیه اسلام از مظاهر اسلام‌ستیزی و ضدیت رژیم خبیث پهلوی با ارزش‌ها و فضیلت‌های اخلاقی است.

ملتی با فرهنگ و با دین، در اسارت حاکمان مستبد و بی‌دین پهلوی

ملت ایران در حالی گرفتار رژیم تحمیلی پهلوی شده بود که ملتی اصیل، ریشه‌دار، با استعداد، بافرهنگ، باغیرت و بادین بود. نظام وابسته پهلوی با ایجاد سرگرمی‌های ناسالم و دامن زدن به آتش غرائز جنسی در میان جوانان، در یکی از بهترین دوران‌هایی که شرایط جهانی، تحولات اساسی در وضع نا به سامان ملت ایران را بر می‌تافت، مردم را از آن محروم ساخت. کار را به جایی رساندند که طبق گزارش‌های همان وقت، در تهران و برخی شهر‌های دیگر، تعداد مراکز فساد بیش از تعداد کتابخانه‌ها و کتابفروشی‌ها و یا چند برابر آن‌ها بود.

«نمی‌توانیم» یکی از رایج‌ترین تبلیغات پهلوی

در رژیم منسوخ و برافتاده پیش از انقلاب، با یک برنامه‌ریزی وسیع، مردم به سمت خودباختگی، بی‌ایمانی، فساد و بی‌بند و باری سوق داده می‌شدند. مطلوب آن‌ها این بود که مردم از سلوک و ایمان معنوی محروم بمانند، به فساد کشانده شده، خودباختگی برابر بیگانگان در آن‌ها تقویت شده و استقلال اقتصادی و فرهنگی در کشور مفهومی نداشته باشد. این جهت کلّیِ حرکت در آن نظام وابسته بود و به تعبیر مقتدای حکیم انقلاب «در دوره پهلوی یکی از رایج‌ترین تبلیغات، «نمی‌توانیم» بود.»

پهلوی؛ حکومتی بی‌مانند در فساد

حکومت پهلوی که به وسیله رضاخان میرپنج و با برنامه‌ریزی انگلیس در ایران شکل گرفت، از نظر مفاسدی که حاکمانش به آن مبتلا بودند، در بین حکومت‌های ایرانی بی‌مانند بود.

جُرم تقوا!

در آن رژیم بی کفایت، اگر زن می‌خواست وارد مقوله علم بشود، باید قید دین و تقوا و عفاف را می‌زد. آن‌ها در جنایتی عظیم زن را مجبور می‌کردند که با عشوه‌گری و جلب توجه‌ها به خود، برای خویش شخصیت کاذب درست کند تا از او به عنوان یک ابزار و وسیله، در راه مقاصد گوناگون استفاده کنند و نگذارند در میدان‌های اجتماعی، سیاسی و تربیتی وارد شود. رعایت تقوای دینی و نماز در مراکز زیر نظر مستقیم نظام ضد دین پهلوی مانند محیط‌های نظامی و آموزشی، مسخره می‌شد و حتی در مواردی جرم بود.

ترکیه زدگی رضاخان و کشف حجاب

رضاخان که پیش از رسیدن به مقام پادشاهی خود را فردی دیندار و پای‌بند به اصول مذهب نشان داده بود، پس از به قدرت رسیدن به تدریج ماهیت اصلی خود را نمایان ساخت.

او که تجددگرایی و تضعیف ارزش‌های دینی را سرلوحه برنامه‌های نوسازی فرهنگی خود قرار داده بود، طی اقداماتی مخالفت عملی خود را با اسلام و فرهنگ و سنن اسلامی جامعه آغاز کرد. از جمله این اقدامات می‌توان به حضور روز افزون میسیون‌های مذهبی، تأسیس مدارس جدید، بازگشت اشراف‌زادگان تحصیل کرده از فرنگ، تأسیس کانون‌ها و انجمن‌های روشنفکری، تغییر نظام آموزشی، اجباری کردن استفاده از کلاه شاپور، صدور قانون متحدالشکل نمودن البسه، کشف حجاب بانوان، ترویج بی‌قیدی در میان زنان، جلوگیری از حضور زنان با حجاب در پارک‌ها، سینماها، تأترها، هتل‌ها و سایر مراکز عمومی و ... اشاره نمود.

رضا شاه که ریشه‌دار بودن تفکر دینی و مبانی ارزشی حاکم بر جامعه ایرانی را مانعی جدی بر سر راه فرآیند مدرن‌سازی می‌پنداشت، پس از تنها سفر خارجی‌اش به ترکیه در ۱۲ خرداد ۱۳۱۳، بیش از اندازه تحت تأثیر اقدامات غرب‌گرایانه آتاتورک قرار گرفت. از این رو پس از بازگشت به ایران عزم خود را برای غربی شدن جامعه ایرانی جزم نمود.

مسافرت رضا شاه به ترکیه جدای از آنکه فصل جدیدی در مناسبات دو کشور گشود، تغییرات عمیقی نیز در روحیات و سیاست‌های رضا شاه علی‌الخصوص درباره زنان و حجاب آنان بوجود آورد. از این رو بخشنامه کشف حجاب جهت تصویب رضا شاه در تاریخ ۲۷ آذر ۱۳۱۴ از طرف رئیس‌الوزرا به دربار فرستاده شد تا در اول دی سال دستور العمل اجرای غیر رسمی قانون کشف حجاب به تمام ولایات ایران ارسال گردد. (موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی)

مبارزه بی‌امان رژیم کودتایی پهلوی با مظاهر اسلامی

محمدرضا پهلوی نیز نه تنها کشف حجاب را پیگیری جدی می‌کرد، بلکه کشف لباس را ترویج می‌نمود و عریانی را تبلیغ. با استفاده از ابزارهایی، چون رادیو، تلویزیون، سینما، روزنامه‌ها و مجلات، جشن‌های فرهنگ و هنر، جشن دوهزار و پانصدساله و... مبارزه با زنان محجبه در مدارس، دانشگاه‌ها، ادارات و امثال آن، عملاً همان تضییقات و محدودیت‌های زمان رضاشاه را به وجود آورد. تشویق حکومت او به بی‌حجابی به بهانه تمدن و احیای تمدن ایرانی! باعث رشد فزاینده کاباره‌ها، کافه‌ها، قمارخانه‌ها و مراکز فساد شد. (تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، ص ۴۲۰)

کار به جایی رسید که در سال ۱۳۴۷ ازدواج دو پسر را در یکی از هتل‌های مجلل تهران جشن گرفتند و مظاهر فساد غربی در این کشور جنبه قانونی و رسمیت یافت، و آنچه از تمدن و توسعه عاید این ملت شد بی‌بندوباری و هتک عفاف و پاکدامنی و زدودن احکام اسلام از میان فرد و جامعه بود.

اشتغال دختران و خانم‌ها منوط به نداشتن حجاب!

محمدرضا پهلوی نیز با پیروی از همان سیاست استثماری همچنان به اجبار و فشار در کشف حجاب می‌کوشید. در مدارس و سازمان‌ها و ادارات، ثبت‌نام و استخدام و ادامه اشتغال دختران و خانم‌ها منوط به نداشتن حجاب و بالاخص چادر بود و در مطبوعات و رسانه‌ها با ساختن دروغ‌هایی از تاریخچه چگونگی ورود حجاب به ایران، مخالف بودن حجاب با شئون اجتماعی زن، تحریک احساسات زنانه مبنی بر اینکه حجاب وسیله‌ای در دست همسران برای زورگویی و دربند کشیدن آنان می‌باشد و ... همچنان با این سنت اسلامی و ملی مبارزه می‌شد.

رژیم شاه در بخش معارضه و مبارزه با اساس اسلام، سعی داشت آئین اسلام را، یک دین «سامی» و به خصوص عربی جلوه داده، چنان «نماید» که گویی این آئین، برای مردم جزیرهًْ‌العرب، با فرهنگی منحط و بسیار عقب مانده که هیچ تناسبی با ملت پیشرفته‌ای مانند ایرانیان نداشته و ندارد، شکل گرفته است. این تلقینات استعماری، در کتاب‌های درسی رژیم گذشته و جزوات و کتب و مقالات جراید و حتی در تبلیغات رسانه‌های گروهی صوتی (رادیو تلویزیون) قابل لمس بود.

جدا کردن سر مرغان زنده با دندان در جشن هنر شیراز!

شهریور ۱۳۵۶ و مصادف با ماه مبارک رمضان و آگوست ۱۹۷۷ میلادی، شهر شیراز یک هفته شاهد نمایش‌ها و صحنه‌های وقیحی بود که حکومت شاه از آن به عنوان «جشن هنر» یاد کرده و هزینه‌های سنگینی را صرف اجرای آن نمود. هدف از برگزاری این جشن که همه ساله برای اجرای مجدد آن سعی و کوشش به عمل آمد، استحاله فرهنگی اسلامی مردم و باز کردن راه نفوذ فرهنگ غرب به داخل کشور بود.

کسانی که به عنوان هنرمند از آمریکا و کشور‌های اروپایی برای شرکت در جشن هنر شیراز به ایران دعوت شده بودند، شامل رقاصه‌ها، فاحشه‌ها، موسیقی‌دانان، خوانندگان و بازیگران فیلم‌های غیراخلاقی سینما‌های غربی بودند.

آنتونی پارسونز آخرین سفیر انگلستان در ایران قبل از انقلاب، درباره جشن هنر شیراز چنین می‌گوید: ... فستیوال بین‌المللی هنری شیراز (جشن هنر شیراز) که سالانه برگزار می‌شد از آغاز به علت نوآوری‌ها و نمایش‌هایی که با روحیات جامعة سنتی و اسلامی ایران تطبیق نمی‌کرد موجب تضاد‌ها و مباحثاتی شده بود.

از جمله نمایشات مسخره‌ای که من از این جشن بیاد دارم صحنه‌ای از نمایش رقاصان برزیلی بود که در حین رقص سر مرغ‌های زنده را با دندان جدا می‌کردند، یا نمایشی از هیجان و از خود بیخود شدن مردم در حال عزاداری که بی‌شباهت به مراسم تعزیه نبود و نشان دادن آن در یک کشور مسلمان به هیچ‌وجه تناسبی نداشت.

جشن هنر شیراز در سال ۱۹۷۷ از نظر کثرت صحنه‌های اهانت‌آمیز به ارزش‌های اخلاقی ایرانیان از جشن‌های پیشین فراتر رفته بود. به طور مثال یک شاهد عینی، صحنه‌هایی از نمایشی را که موضوع آن آثار شوم اشغال بیگانه بود برای من تعریف کرد.

گروه تئاتری که این نمایش را ترتیب داده بودند یک باب مغازه را در یکی از خیابان‌های پر رفت و آمد شیراز اجاره کرده و ظاهراً می‌خواستند برنامه خود را به‌طور کاملاً طبیعی در کنار خیابان اجرا کنند.

صحنه نمایش نیمی در داخل مغازه و نیمی در پیاده‌رو مقابل آن بود. یکی از صحنه‌ها که در پیاده‌رو اجرا می‌شد تجاوز به عنف بود که به طور کامل (نه به طور نمایشی و وانمودسازی) به وسیله یک مرد (کاملاً عریان یا بدون شلوار ـ درست به خاطر ندارم) با یک زن که پیراهنش به وسیله مرد متجاوز چاک داده می‌شد در مقابل چشم همه صورت می‌گرفت.

نسیم حیات‌بخش انقلاب

مقتدای فرزانه انقلاب در بیانیه گام دوم اشاره‌ای به برکات معنوی انقلاب در برابر اراده‌ها و اقدامات رژیم وابسته پهلوی برای به فساد کشاندن مردم داشتند. «[انقلاب اسلامی]عیار معنویّت و اخلاق را در فضای عمومی جامعه بگونه‌ای چشمگیر افزایش داد.

این پدیده مبارک را رفتار و منش حضرت امام خمینی در طول دوران مبارزه و پس از پیروزی انقلاب، بیش از هر چیز رواج داد؛ آن انسان معنوی و عارف و وارسته از پیرایه‌های مادّی، در رأس کشوری قرار گرفت که مایه‌های ایمان مردمش بسی ریشه‌دار و عمیق بود.

هرچند دست تطاول تبلیغات مروّج فساد و بی‌بندوباری در طول دوران پهلوی‌ها به آن ضربه‌های سخت زده و لجنزاری از آلودگی اخلاقی غربی را به درون زندگی مردم متوسّط و بخصوص جوانان کشانده بود، ولی رویکرد دینی و اخلاقی در جمهوری اسلامی، دل‌های مستعد و نورانی به‌ویژه جوانان را مجذوب کرد و فضا به سود دین و اخلاق دگرگون شد.

مجاهدت‌های جوانان در میدان‌های سخت از جمله دفاع مقدّس، با ذکر و دعا و روحیه برادری و ایثار همراه شد و ماجرا‌های صدر اسلام را زنده و نمایان در برابر چشم همه نهاد.

پدران و مادران و همسران با احساس وظیفه دینی از عزیزان خود که به جبهه‌های گوناگون جهاد می‌شتافتند دل کندند و سپس، آنگاه که با پیکر خون‌آلود یا جسم آسیب‌دیده آنان روبه‌رو شدند، مصیبت را با شکر همراه کردند. مساجد و فضا‌های دینی رونقی بی‌سابقه گرفت.

صف نوبت برای اعتکاف از هزاران جوان و استاد و دانشجو و زن و مرد و صف نوبت برای اردو‌های جهادی و جهاد سازندگی و بسیج سازندگی از هزاران جوان داوطلب و فداکار آکنده شد.

نماز و حج و روزه‌داری و پیاده‌روی زیارت و مراسم گوناگون دینی و انفاقات و صدقات واجب و مستحب در همه‌جا به‌ویژه میان جوانان رونق یافت و تا امروز، روزبه‌روز بیشتر و باکیفیّت‌تر شده است؛ و این‌ها همه در دورانی اتّفاق افتاده که سقوط اخلاقی روزافزون غرب و پیروانش و تبلیغات پُرحجم آنان برای کشاندن مرد و زن به لجنزار‌های فساد، اخلاق و معنویّت را در بخش‌های عمده عالم منزوی کرده است؛ و این معجزه‌ای دیگر از انقلاب و نظام اسلامی فعّال و پیشرو است.»

منبع:

www.w57.ir/oFw

موضوع:

تولیدی: 
بازنشر

افزودن دیدگاه جدید